گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
باب ما یجزئ من القول عند زیارة جمیع الائمّۀ صلوات اللَّه علیهم






[زیارت جامعه]
(روي عن علیّ بن حسّان قال سئل الرّضا صلوات اللَّه علیه فی اتیان قبر ابی الحسن موسی صلوات اللَّه علیه فقال صلّوا فی المساجد
حوله و یجزئ فی المواضع کلّها ان تقول السّلام علی اولیاء اللَّه و اصفیائه السّلام علی امناء اللَّه و احبّائه السّلام علی انصار اللَّه و
خلفائه السّلام علی محالّ معرفۀ اللَّه السّلام علی مساکن ذکر اللَّه السّلام علی مظهري امر اللَّه و نهیه السّلام علی الدّعاة إلی اللَّه السّلام
علی المستقرّین فی مرضاة اللَّه السّلام علی المخلصین فی طاعۀ اللَّه السّلام علی الادلّاء علی اللَّه السّلام علی الّذین من والاهم فقد
والی اللَّه و من عاداهم فقد عادي اللَّه و من عرفهم فقد عرف اللَّه و من جهلهم فقد جهل اللَّه و من اعتصم بهم فقد اعتصم باللَّه و من
تخلّی منهم فقد تخلّی من اللَّه عزّ و جلّ و اشهد اللَّه انّی سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم مؤمن بسرّکم و علانیتکم مفوّض فی
ذلک کلّه إلیکم لعن اللَّه عدوّ آل محمّد من الجنّ و الانس و أبرئ إلی اللَّه منهم و صلّی اللَّه علی محمّد و اله. و هذا یجزي فی
الزّیارات کلّها و تکثر من الصلاة علی محمّد و اله الائمّۀ صلوات اللَّه علیهم و تسمّیهم واحدا واحدا بأسمائهم و تبرّئ من اعدائهم و
تخیّر من ص: 662 الدّعاء ما شئت لنفسک و للمؤمنین و المؤمنات) این بابی است در زیاراتی که هر یک از
ائمه معصومین (ص) و همه را بان زیارت میتوان کرد منقول است بطرق صحیحه و حسنه کالصحیحه از علی که گفت شخصی
سؤال کرد از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیه در آمدن به نزد قبر حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه
علیه حضرت فرمودند که در مساجدي که در اطراف روضه مقدسه واقع است نماز کنید و در هر جا که باشد از این مساجد، یا
مساجد و خانهاي اطراف یا در جمیع مشاهد مشرفه مجزیست که به گویی سلام الهی بر دوستان خدایا بر امامانی که معصومند به
نصب الهی و بر برگزیدگان خدا باد، و سلام الهی بر امینان خدا و دوستان او باد و بر یاوران و مدد کاران و خلیفهاي خدا باد، و بر
جمعی که محل معرفت حق سبحانه و تعالیاند، و بر جمعی که مسکن اذکار الهیاند، و بر جمعی که بیان کنندهاند امر و نهی الهی
را و در کافی و تهذیب علی مظاهري امر اللَّه و نهیه است یعنی سلام الهی بر جمعی باد که محل ظهور امر و نهی الهیاند بمعنی اول
یا ایشان به اوامر الهی کما هو حقها اقدام مینمایند و از نواهی خود را باز میدارند و بضم میم نیز میتوان خواند چنانکه عبارت
مظهر مفرد را نیز مفتوح میتوان خواند و افراد به اعتبار جنسیت است یا کل واحد، و بر جمعی که عالمیان را به خدا و معرفت او و
عبادت او میخوانند چنانکه در قران مجید فرموده است که قُلْ هذِهِ سَبِیلِی الخ بگو یا محمّد که این راه منست که حق سبحانه و
تعالی مرا بینا کرده است و از روي بصیرت مردمان را به خدا میخوانم من و کسانی که متابعت من کردهاند حق متابعت و سلام
الهی بر کسانی باد که قرار گرفتهاند در رضاي الهی که ملکه ایشان شده است که هر چه میکنند موافق ص:
663 است با رضاي او و بر کسانی که خالص گردانیدهاند خود را، یا حق سبحانه و تعالی ایشان را خالص گردانیده است در طاعت
او که خالص از جهۀ او میکنند و بس، یا فانی فی اللَّه شدهاند، و بر جمعی که راهنمایان خلایقند به احکام الهی و به معرفت او، و
بر کسانی که هر که ایشان را دوست دارد خدا را دوست داشته است و هر که با ایشان دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است و هر
که ایشان را شناخت خدا را شناخته است چون محال است معرفت ایشان پیش از معرفت او یا آن که ایشان او را به معرفت الهی
میرسانند یا آن که ایشان مظهر صفات کمال الهی شدهاند و هر که ایشان را نشناسد خدا را نشناخته است چون شناخت کامل الهی
البته میکشاند بشناخت ایشان یا آن که ایشان خدا را میشناسانند بخلق یا آن که حق سبحانه و تعالی مظهري مانند ایشان نیافریده
است و هر که اعتصام به ایشان برد خود را در پناه خدا در آورده است، و هر که دست از ایشان بردارد از او دست برداشته است، و
خدا را بر خود گواه میگیرم که من صلحم با کسی که با شما صلح است و جنگم با کسی که با شما جنگ است ایمان دارم بدین
پنهان شما که موافق حق است و به آشکار شما که موافق تقیّه است، و میدانم که هر دو را او فرموده است یا به صفات کمال
صفحه 257 از 321
آشکارا و نهان شما یا به اسرار الهی که شما را امین خود کرده است و شما را محل آن گردانیده است و همه را او به شما گذاشته
است چنانکه گذشت، لعنت خدا بر دشمنان آل محمّد باد از جن و انس، و بیزارم من به نزد خدا از ایشان و صلوات بر محمّد و آل
او باد. این زیارت کافی است در زیارت ائمه معصومین همه، و صلوات بر محمّد و آل محمّد و آل او بسیار میفرستی که آل او ائمه
معصومینند و یک یک را به نام ایشان میخوانی و تبرّي و بیزاري میکنی از دشمنان ایشان و هر دعایی را که میخوانی اختیار
ص: 664 میکنی از جهۀ خود و از جهۀ برادران مؤمن و خواهران مؤمنه.
زیارة جامعۀ لجمیع الائمّۀ صلوات اللَّه علیهم
(روي محمّد بن اسماعیل البرمکیّ قال حدّثنا موسی بن عبد اللَّه النّخعیّ قال قلت لعلیّ بن محمّد بن علیّ بن موسی بن جعفر بن بن
محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ ابن ابی طالب صلوات اللَّه علیهم علّمنی یا ابن رسول اللَّه قولا اقوله بلیغا کاملا اذا زرت واحدا
منکم فقال: اذا صرت إلی الباب فقف و اشهد الشّ هادتین و أنت علی غسل فاذا دخلت و رأیت القبر فقف و قل: اللَّه اکبر اللَّه اکبر
ثلثین مرّة ثمّ امش قلیلا و علیک السّ کینۀ و الوقار و قارب بین خطاك ثمّ قف و کبّر اللَّه عزّ و جلّ ثلثین مرّة ثمّ ادن من القبر کبّر اللَّه
اربعین مرّة تمام مائۀ تکبیرة) این زیارتی است که فرا گرفته است همه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را که هر یک را و همه را با
هم زیارت میتوان کرد باین زیارت اما سند این شکسته چنین است که بیست و هشت سال قبل از این به شرف زیارت حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه مشرف شدم و بخاطر فاتر رسید که فی الجمله ربطی به همرسد تا زیارتی با ربط به آن حضرت توانم کرد
مشغول ریاضت شاقه شدم و اکثر ایام در مقام حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه میبودم که واقع است در خارج نجف اشرف
و بعد از ده روز تقریبا کشف حجب شد و محبتی مرکب به همرسید از محبت حق سبحانه و تعالی، و محبت آن حضرت صلوات
اللَّه علیه، و شبها پروانهوار بر دور روضه مقدسه میگشتم، و گاهی در رواق عمران میبودم روزها در مقام حضرت لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 665 صاحب الامر تا به مرتبه که مییافتم که اگر در آنجا میبودم دو سه روزي بیشتر نبوده و اصل میشدم،
و با خود قرار داده بودم که در زمستان در نجف اشرف باشم اگر بمانم و مکاشفات بسیار رو داده بود با آن که شبی نشسته بودم در
رواق عمران سنه دست داد و گویا بر در روضه مقدسه عسکریینیم و قبر آن حضرتین در نهایت ارتفاع و طول و عرض بود، و
صندوق پوشی از مخمل سبز بر آن صندوق پوشانیدهاند و حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه پشت بر صندوق دادهاند رو به
درگاه چون نظرم به حضرت افتاد شروع نمودم در خواندن این زیارت جامعه و در حفظ داشتم تا جمیع را بر آن حضرت خواندم و
غرضم زیارت بود با مداحی حضرات و چون تمام شد حضرت فرمودند نعمت الزّیارة خوب زیارتی است عرض نمودم و اشاره
کردم به قبر که زیارت جد شماست حضرت تقریر فرمودند و فرمودند که داخل شو بنده داخل شدم و میل بدست راست کرده
ایستادم فرمودند که پیش آ عرض نمودم که یا ابن رسول اللَّه میترسم که مبادا از من ترك ادبی واقع شود و کافر شوم فرمودند که
کافر نمیشوي پیش آ دو قدمی پیش رفتم و ایستادم باز فرمودند که پیش آ و جلالت حضرت مانع بود و اطاعت واجب و در
اضطراب بودم حضرت فرمودند که مترس و پیش آي تا نزدیک رفتم، فرمودند بنشین نشستم بدو زانو با ارتعاش و اضطراب تمام و
توجّهات بسیار فرمودند و آن سنه برطرف شد و آن عشق حضرت امیر المؤمنین منقلب شد به عشق حضرت صاحب الامر صلوات
اللَّه علیهما و قبل از این واقعه مفارقت را ممتنع میدانستم و روزش یا روز بعد از آن متوجّه زیارت عسکریین صلوات اللَّه علیهما
شدم و در آن رفتن و یک شب در روضه مقدسه ماندن فتوحات عظیمه دست داد و هر چه در آن واقعه دیده بودم همه واقع لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 666 شد و این بنده شک ندارم در آن که این زیارت از آن حضرتست با آن که قطع نظر از واقعه فصاحت و
بلاغت و جامعیّت اوصافی که هر یک از آنها در اخبار بسیار وارد شده است و به آنها اشاره خواهد شد دلیل صحت است، با آن
که صدوق حکم به صحت آن کرده است در این کتاب و در کتاب عیون، و روات خبر نیز ثقاتند الا موسی که توثیق صریح ندارد
صفحه 258 از 321
و صدوق اعرفست به رجال از دیگران. و موسی میگوید که من عرض نمودم به حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه که یا ابن
رسول اللَّه مرا تعلیم فرمائید زیارتی با بلاغت که کامل باشد و هر یک از شما ائمه هدي را که خواهم زیارت کنم به آن زیارت
توانم کرد و داب این بنده این بود که هر روز آن زیارت را میخواندم و مراد من زیارت همه بود یک معصوم را بترتیب مخاطب
میساختم و بقیه را به تبعیّت او زیارت میکردم، و در واقعه طویله دیگر حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه تقریر این معنی را با
تحسین فرمودند. پس حضرت فرمودند که غسل زیارت را به جا آور و چون به درگاه آن حضرت رسی بایست و شهادتین بگو و
چون در آن روضه داخل شوي و قبر را به ببینی بایست و سی مرتبه اللَّه اکبر بگو، پس اندکی پیش رو با سکینه قلب بذکر الهی و
آرام تن و گامها را نزدیک گذار پس بایست و سی مرتبه تکبیر بگو پس نزدیک قبر رو و چهل تکبیر بگو تا صد تمام شود و دور
نیست که وجه تکبیر گفتن این باشد که اکثر طبایع مایل است به غلو مبادا از عبارات امثال این زیارات به غلو افتد یا از بزرگی حق
سبحانه و تعالی غافل شود چنانکه گذشت در وجه گفتن تسبیح و تکبیر و تهلیل و تحمید و تمجید که باعث همه عدم غلو ملائکه
بود، یا آن که اکثر عالمیان هر چند ص: 667 سعی کنند در معرفت ایشان از صد هزار هزار یک آن ممکن
نیست که توانند مطلع شد مثلا دو جوهر باشد قیمتی که قیمت هر یک خراج عالمی باشد و لیکن یکی بر دیگري زیادتی بی نهایت
داشته باشد جوهري رتبه هر یک را میداند و فرق هر یک را میداند و دیگري که فرق نتواند کرد میان شیشه و الماس یا یاقوت و
لعل هر چند تعریف کند هر یک را یقینا خبر ندارند از رتبه هر دو وا کرد و فاضل باشند که میان ایشان فرق بسیار ظاهر باشد عامی
ترك چه داند که فضیلت چه چیز است و افضلیّت تا چه مرتبه است پس اگر غالی ائمه هدي را خدا داند با وجود این غلو یقینا رتبه
ایشان بالاتر است از خدائی که او تصوّر کرده است، و از این جهت است که در اخبار بسیار وارد شده است که حضرت سیّد
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که یا علی خدا را نمیشناسد مگر من و تو، و مرا کسی نمیشناسد مگر خدا و تو، و ترا
نمیشناسد مگر خدا و من، از آن جمله یک مرتبه از مراتب غلو آنست که کسی رسول خدا و علی را مثل یکدیگر داند و هیچ
زیادتی ندهد رسول خدا را بر علی با آن که احادیث متواتره وارد است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که
یا علی تو مثل منی الّا در نبوت و امثال این عبارت و شکی نیست که علی نبی نیست پس چنین شخص نبوت را نفهمیده است که
کمال هست و چه مرتبه عظیمی است که به علی ندادهاند که اگر ممکن بود به او دادن البته میدادند و آن که علی بهتر از بسیاري
انبیا باشد دلالت ندارد بر امکان نبوت او زیرا که اگر علی با محمّد نبود ممکن بود و لیکن با آن حضرت بودن مانع بود از آن که با
آن حضرت مساوي باشد یا از وجوه دیگر که علم ما به آن نمیرسد پس اگر کسی رتبه مرتضوي را صلوات اللَّه علیه دانسته باشد
این قسم مزخرفات نمیگوید ص: 668 (ثمّ قل السّلام علیکم یا اهل بیت النّبوّة و موضع الرّسالۀ و مختلف
الملائکۀ و مهبط الوحی و معدن الرّحمۀ و خزّان العلم و منتهی الحلم و اصول الکرم و قادة الامم و اولیاء النّعم و عناصر الابرار و
دعائم الاخیار و ساسۀ العباد و ارکان البلاد و ابواب الایمان و امناء الرّحمن و سلالۀ النّبیّین و صفوة المرسلین و عترة خیرة ربّ
العالمین و رحمۀ اللَّه و برکاته) پس بگو سلام الهی بر شما باد یعنی حق سبحانه و تعالی شما را سالم گرداناد از جمیع صفات رذیله
و افعال قبیحه از تعلقات دنیویه و اخروي که منظوري نباشد شما را بغیر از رضاي او، یا آن که یک اسم حق سبحانه و تعالی سلام
است آن نام بر شما باد و خاصیت آن نام اینست که بنده را مطهر میگرداند از آن چه لایق جناب مقدس الهی نیست و متصف
میگرداند به صفات کمالیه الهی چنانکه وارد شده است که متخلق شوید با خلایق الهیّه و این سلام به اعتبار قابلیت مختلف میشود
پس سلامی که به حضرت سید المرسلین کنند مناسب ذات اقدس اوست و هم چنین باقی انبیاء و اوصیا و بر هر حالی تحیّتی است از
جانب حق سبحانه و تعالی که مبارك و طیّب است کما قال اللَّه تعالی فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّۀً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَۀً
طَیِّبَۀً چنین سلامی بر شما باد و ممکن است که الف لام عهده باشد یعنی آن سلامی که حق سبحانه و تعالی همیشه بر شما فرستاده و
میفرستد بر شما باد، و نه آنست که به سبب این سلام ما چیزي بر رتبه ایشان افزوده شود زیرا که آن چه ممکن است از کمالات
صفحه 259 از 321
حق سبحانه و تعالی به ایشان کرامت فرموده است و ما ماموریم که از حق سبحانه و تعالی دوام این نعمت را بر لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 669 ایشان طلب نماییم تا به سبب این طلب ثواب عظیم بیابیم و ایشان چون همیشه زندهاند جواب سلام ما میدهند و آن
جواب سبب فوز به سعادات دارین و کمالات نشأتین ما میشود، پس هر چند سلام و صلوات بیشتر فرستیم از جهۀ خود تحصیل
دعاي ایشان بیشتر کرده خواهیم بود چنانکه در اخبار متواتره وارد شده است که هر که بر حضرت سید المرسلین و آل او یک
صلوات بفرستد خداوند عالمیان و حضرت رسول خدا بر او ده صلوات فرستند. و در موثق از ابو بصیر منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه اسم آن حضرت (ص) مذکور شد صلوات بر آن حضرت بسیار بفرستید زیرا که
هر که یک صلوات بر حضرت محمّد و آل او فرستد حق سبحانه و تعالی هزار صلوات بر او فرستند در هزار صف از ملائکه و نماند
چیزي از مخلوقات مگر آن که صلوات بر او فرستند چون میبینند که حق سبحانه و تعالی و فرشتگان بر او صلوات میفرستند پس
کسی که رغبت نکند در این ثواب جاهلی است که شیطان او را فریفته است و خدا و رسول و اهل بیتش از او بیزارند. و در صحیح
از عبد اللَّه بن سنان منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که یا علی میخواهی که ترا بشارت دهم گفت بلی پدر و مادرم فداي تو باد که
تو همیشه بشارت دهنده بهر خیري پس حضرت فرمودند که الحال جبرئیل آمد و عجب بشارتی آورد حضرت امیر المؤمنین گفتند
، یا رسول اللَّه چه بشارتی آورد حضرت فرمودند که خبر داد مرا که هر گاه شخصی صلوات بر من فرستد و لوامع صاحبقرانی، ج 8
ص: 670 مقرون سازد صلوات بر من را با صلوات بر اهل بیت من درهاي آسمان گشوده میشود و فرشتگان برو صلوات میفرستند
هفتاد صلوات، و اگر گناه بسیار داشته باشد گناهان از او میریزد مانند برگ از درخت در فصل زمستان و پروردگار عالمیان فرماید
که لبّیک و سعدیک اي بنده من یعنی حاجتت را بر میآورم همیشه و مددت میکنم دایما، و حق سبحانه و تعالی به فرشتگان
میفرماید که شما بر او هفتاد صلوات میفرستید و من بر او هفتصد صلوات میفرستم و اگر صلوات بر من فرستد و در عقبش
صلوات بر اهل بیت من نفرستد میان او و آسمان هفتاد حجاب به همرسد و حق سبحانه و تعالی فرماید که لا لبّیک و لا سعدیک اي
فرشتگان من دعاي او را به آسمان مبرید تا عترت اهل بیت پیغمبر مرا به آن حضرت ملحق نسازد پس دعاي او محجوبست تا وقتی
که ملحق سازد اهل بیت نبی را به نبی صلوات اللَّه علیهم و همین بس است در فضیلت صلوات و سلام بر حضرت سیّد المرسلین و
ائمه طاهرین که حق سبحانه و تعالی میفرماید که بتحقیق که حق سبحانه و تعالی و جمیع فرشتگانش صلوات میفرستند بر نبی اي
مؤمنان صلوات فرستید بر آن حضرت و سلام فرستید بر آن حضرت چنانکه جمعی کثیر تفسیر کردهاند و اکثر محققین تفسیر
کردهاند که تسلیم شوید نزد آن حضرت که اطاعت کنید هر چه آن حضرت فرماید تسلیمی نیکو که هر چند به عقل شما در نیاید
قبول کنید و اعتراف نمایید به عجز از وصول به حقیقت آن و احادیث بسیار وارد شده است به حیثیتی که بخاري و مسلم به اسانید
بسیار روایت کردهاند که چون این آیه نازل شد صحابه گفتند یا رسول اللَّه دانستیم که بچه نحو سلام کنیم بر تو بفرمایید که
چگونه صلوات فرستیم حضرت فرمودند که بگوئید ص: 671 اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و در اکثر
روایات ایشان و علی آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم و این اخبار کال ّ ص ریح است که صلوات بر نبی بدون
صلوات بر آن آن حضرت صلوات نیست، و اخبار بسیار در حرمت ترك صلوات بر آل وارد شده است و با آن که اجماع است نزد
ایشان که صلوات بر آل با صلوات بر نبی مستحب مؤکّد است و علی رغم شیعه ترك کردهاند و هرگز بر زبان قلم ایشان نمیشود به
تفضل الهی که مبادا مستحق رحمت شوند، و اگر چه اگر هزار صلوات بر آل آن حضرت نیز فرستند فایده ندارد چون صحت
عبادات مشروط است به ایمان و ایشان از آن بهره ندارند چنانکه بکرّات گذشت. سلام الهی بر شما باد اي اهل خانه نبوت و محل
آمدن رسالت و شکی نیست که ایشان از اولاد حضرت سید المرسلیناند و غالب آن چه را جبرئیل میآورد در خانه ایشان میآورد
و هر چه را به آن حضرت آورد آن حضرت به حضرت امیر المؤمنین القا فرمودند و هم چنین دست بدست میرسانیدند چنانکه در
صفحه 260 از 321
حدیث اختلاف حدیث گذشت که حضرت امیر المؤمنین فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چون به خانه من
میآید کسی اجنبی نبود که بیرون کند و چون من به خانه حضرت سید الانبیاء میرفتم هر که بود از خانه بیرون میکردند چون
محرم اسرار آن حضرت نبود بغیر از اهل بیتش. و اي جمعی که محل تردّد فرشتگانید و اخبار متواتره وارد شده است که ملائکه و
روح در شب قدر بر ائمه اهل البیت صلوات اللَّه علیهم نازل میشوند و در غیر شب قدر نیز. و اي جمعی که محل نزول وحیاید به
اعتبار نزول آن بر حضرت ص: 672 سید الانبیاء، یا آن که وحی نازل میشد بر ایشان نیز در غیر احکام یا
در احکام نیز از حیثیت تفصیل اجمال و وحی الهی محصور نیست در انبیاء بلکه در قرآن مجید واقع است وحی بر مادر موسی و بر
نحل. و اي جمعی که معدن رحمت الهی شمایید چون غرض الهی از خلق انزال رحمت بود و موادي که قابل رحمتهاي عظیمه الهی
بودند ایشان بودند بلکه رحمتی فایض نمیشود الا آن که مقصود بالذّات از آن ایشانند چنانکه احادیث متواتره وارد شده است بر
این مضمون. و اي خزینه داران علوم حق سبحانه و تعالی چون هر علمی که بود بر حضرت سید المرسلین نازل شد و همه را آن
حضرت به حضرت امیر المؤمنین (ص) تعلیم فرمودند و هم چنین بهم میدادند تا به حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیهم. و
منتهی الحلم و اي جمیعی که کمال مرتبه حلم و بردباري را ایشان دارند و بمعنی عقل نیز آمده است و شکی نیست که جمیع
کمالات تابع عقل است و هر گاه جمیع کمالات را بر وجه اکمل داشته باشند عقول ایشان اکمل عقول خواهد بود بلکه اعلی مراتب
عقل را خواهند داشت و عقل را گاهی اطلاق میکنند بر نفس ناطقه و گاهی بر قوتی روحانی که وزیر نفس است و علی اي حال
از ایشان اعلی است و اکمل و اتم به مرتبه که فوق آن متصوّر نیست و اشاره باین معنی است فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی و در جمیع
این اوصاف حضرات سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم مرادند بلکه هر جا که ائمه میگویند حضرت: سید ائمه است
و حضرت سید المرسلین مرتبه نبوت و امامت هر دو را داشتند و باقی ائمه امامت را داشتند بدون نبوت اما بنا بر اصطلاح متکلمین
امام غیر نبی است ص: 673 و کسی است که ریاست دینی و دنیوي داشته بخلاف حضرت سید الانبیاء و بنا
بر اصطلاح متکلّمین امام غیر نبی است و کسی است که ریاست دینی و دنیوي داشته بخلاف حضرت سید الانبیاء، و بنا بر اصطلاح
آیات و احادیث میانه نبوت و امامت عموم و خصوص من وجه است ماده اجتماع حضرت پیغمبر ما و حضرت ابراهیم و حضرت
موسی و امامت بدون نبوت ائمه معصومین ما صلوات اللَّه علیهم، و نبوت بدون امامت در حضرت عیسی چون در شرع آن حضرت
جهاد نبود و در آخر الزمان که جهاد خواهند کرد به شریعت حضرت سید المرسلین (ص) جهاد خواهند کرد. و اصول الکرم و اي
جمعی که اصل هر خوبی شمایید چون به برکت شما عالم موجود شد و خیرات و خوبیها به خلایق رسید بلکه خیري فایض
نمیشود مگر از جهۀ ایشان، لهذا در اخبار متواتره وارد شده است که هر مطلبی که دارید قبل از طلب آن صلوات بر محمّد و آل او
بفرستید تا آن صلوات سبب افاضه رحمت الهی شود و بر کافه عالمیان و از آن جمله بر داعی چنانکه محقق دوانی در شرح زوراء
تفصیل داده است، و کرم بمعنی متعارف نیز مراد است چون ایشان سبب کرمهاي الهیند و ایشان سبب افاضه وجود شدهاند بر کافه
ممکنات و از این جهۀ است که رتبه شفاعت صوري و معنوي مخصوص آن حضرتست چنانکه متواتر است که حق سبحانه و تعالی
فرموده است لولاك لما خلقت الافلاك و در اخباري که از عامه روایت کردهاند و از ائمه هدي نیز روایت کردهاند چنین است که
اگر تو و آل تو که ائمه هدياند نمیبودند افلاك را نمیآفریدم. و قادة الامم و اي پیشوایان امتها چون هر امامی پیشواي اهل زمان
خودند و ایشان را به بهشت میبرند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است ص: 674 که روزي خواهد بود
که هر طایفه را خواهیم خواند به نام امام ایشان از انبیاء و اوصیاء هر چند همه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم امامان همهاند و بر
همه واجبست که به گفته همه عمل نمایند اما فی الجمله اختصاصی به امام زمان خود دارند که به سبب آن باسم آن امام
میخوانند. و أولیاء النّعم و اي ولی نعمتهاي عالمیان چون ایشان سبب خلق عالم شدند و هر فیضی که از واجب الوجود فایض
میشود به برکت ایشانست ایشان ولی نعمت همه عالمیانند خصوصا بر این امت مرحومه که همه در کنار جهنم بودند و به برکت
صفحه 261 از 321
ایشان هدایت یافتند و از عذاب ابدي خلاص شدند، و امیدوار هستیم که به برکت شفاعت ایشان از مطلق عذاب خلاصی یافته با
علی مراتب چنان برسیم. و عناصر الابرار و اي پیشوایانی که از طینت شما مخلوق شدند ارواح شیعیان نیکوکار چنانکه احادیث
بسیار در طینت وارد است در کافی و محاسن و بصایر یا آن که چون علت غائی جمیع مخلوقات ایشانند پس گویا که جمیع انبیاء و
اوصیاء از ایشان به همرسیدهاند چنانکه منقول است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند نحن الاخرون السابقون و عارف
ربّانی ابن فارض باین معنی اشاره نموده است از زبان حضرت سید الانبیاء فانّی و ان کنت ابن آدم صورة فلی فیّ معنی شاهد بأبوّتی
یعنی به درستی که اگر چه من بحسب صورت فرزند آدمم و لیکن بحسب معنی پدر آدمم چون آدم به سبب من موجود شد و
منقولست بطرق متعدده که صدوق حکم به صحت کرده است در کتبش از عبد السّلام هروي ثقه صحیح الحدیث از حضرت ابی
الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیهما از آباء بزرگوار خودش از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهم لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 675 که حضرت سید الانبیاء صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که حق سبحانه و تعالی نیافریده است خلقی که
افضل از من باشد و کرامتش نزد او بیشتر از من باشد پس من گفتم که یا رسول اللَّه تو افضلی یا جبرئیل حضرت فرمودند که حق
سبحانه و تعالی تفضیل داده است پیغمبران مرسل را بر ملائکه مقرّبین و مرا تفضیل داده است بر جمیع انبیاء و مرسلین، و بعد از رتبه
من ترا و امامان فرزندان ترا فضیلت داده است بر همه، و به درستی که حق سبحانه و تعالی فرشتگان را خادمان ما و خادمان شیعیان
و دوستان ما گردانیده، است یا علی فرشتگانی که حاملان عرشند و ملائکه که بر دور عرشند تسبیح و تحمید میکنند پروردگار
خود را و استغفار میکنند از جهۀ کسانی که ایمان آوردهاند به امامت و ولایت ما، یا علی اگر ما نمیبودیم حق سبحانه و تعالی آدم
و حوا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمین را نمیآفرید پس چگونه ما افضل از فرشتگان نباشیم و حال آن که ما سبقت داریم بر
ایشان، و پیش از ایشان خداوند خود را شناختیم و به تسبیح و تقدیس و تهلیل او مشغول بودیم زیرا که اول چیزي که حق سبحانه و
تعالی آفرید ارواح ما بود و ما را ناطق ساخت به توحید و تحمید خود یا به تمجید بدل از تحمید چنانکه در بعضی از نسخ است
سپس بعد از آن فرشتگان را آفرید، و چون فرشتگان مشاهده نمودند ارواح ما را که بمنزله یک روح بودند در نظر ایشان عظیم
نمود، پس ما تسبیح کردیم خداوند خود را تا فرشتگان بدانند که ما مخلوق اوییم و حق سبحانه و تعالی منزّه است از صفات ما، پس
ملائکه به تسبیح مشغول شدند به سبب تسبیح ما و خداوند خود را منزّه دانستند از صفات ما و چون عظمتشان ما را ملاحظه
نمودند ما خداوند خود را بیگانگی خواندیم و گفتیم لا اله الّا اللَّه تا فرشتگان بدانند که خداوندي بغیر از او نیست و ما خدایان
نیستیم و ص: 676 بندگانیم، و ما را بندگی نمیتوان کرد نه به تنهایی و نه به شرکت او پس ملائکه نیز
گفتند لا اله الا اللَّه، و چون بزرگواري رتبه ما را مشاهده نمودند گفتیم اللَّه اکبر تا فرشتگان بدانند که بزرگی مخصوص اوست و
هیچ مخلوقی بزرگی نمییابد مگر از او، ایشان نیز تکبیر گفتند و چون مشاهده نمودند عزّت و قوت ما را گفتیم که لا حول و لا قوّة
الّا باللَّه العلیّ العظیم تا آن که فرشتگان بدانند که حول و قوتی نیست مگر از خداوند بزرگوار عظیم الشأن. و چون مشاهده نمودند
نعمتهایی را که حق سبحانه و تعالی انعام کرده بود بر ما و ما را واجب الاطاعه خلایق گردانیده بود گفتیم الحمد اللَّه تا ملائکه
بدانند که چگونه شکر الهی به جا آورند بر نعمتهاي که حق سبحانه و تعالی انعام کرده است بر ما و این نعمتی است که بر عالمیان
انعام فرموده است پس فرشتگان به سبب ما هدایت یافتند به معرفت توحید و تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجید حق سبحانه و تعالی
پس چون حق سبحانه و تعالی حضرت آدم را آفرید ما را در پشت حضرت آدم جا داد فرشتگان را امر فرمود که سجده کنند
حضرت آدم را از جهۀ تعظیم و تکریم ما و از جهۀ اطاعت ما چون در صلب آدم بودیم پس چگونه ما بهتر از ملائکه نباشیم و حال
آن که جمیع فرشتگان سجده کردند حضرت آدم را. و چون مرا به آسمان بردند جبرئیل اذان گفت دو دو و گفت یا محمّد پیش
بایست تا ما به تو اقتدا کنیم گفتم اي جبرئیل چون تقدم کنم بر تو میتوانم تقدّم کردن. جبرئیل گفت بلی زیرا که حق سبحانه و
تعالی پیغمبران را مقدّم گردانیده است و تفضیل داده است بر فرشتگان و به تخصیص ترا تفضیل داده ص:
صفحه 262 از 321
677 است بر همه خلایق از ملائکه مقربین و انبیا مرسلین. پس پیش ایستادم و امامت کردم همه را و فخر نمیکنم بر این معنی بلکه
آن چه واقع است میگویم یا از روي تفاخر نمیگویم بلکه حسب الامر میگویم، و چون رسیدم به حجابهاي نور جبرئیل بمن
گفت که مرا بگذار و پیش. رو گفتم اي جبرئیل در چنین جائی از من مفارقت میکنی گفت یا محمّد به درستی که انتهاي حدي
که حق سبحانه و تعالی از جهۀ من مقرر فرموده است تا اینجاست و اگر از اینجا درگذرم و بالاتر روم بالهاي من میسوزد به سبب
آن که از حد خود بالا رفتهام. پس مرا درآوردند در عالم نور تا به جایی رسیدم که حق سبحانه و تعالی میخواست از مراتب عالیه
که فوق آن متصور نیست پس ندا رسید که یا محمّد تو بنده منی و من پروردگار توام پس مرا عبادت کن و بس، و بر من توکل
کن و بس به درستی که تو نور منی در میان بندگان من و رسول منی بسوي خلق من و حجّت منی بر همه خلایق از جهۀ تو و از
جهۀ تابعان تو آفریدهام بهشتم را، و از جهۀ تو آفریدهام دوزخم را و از جهۀ اوصیاء تو واجب گردانیدم کرامتم را و از جهۀ شیعیان
ایشان واجب گردانیدهام ثوابم را. پس گفتم اي پروردگارم کدامند اوصیاء من و خلفاء من پس ندا رسید که یا محمّد اوصیاء تو
آنهااند که اسامی ایشان بر ساق عرشم نوشته است پس در آن عالم نظر کردم به ساق عرش دوازده نور دیدم که در هر نوري به
سطري سبز نوشته است اسم وصیی از اوصیاء من اول ایشان علی بن ابی طالب بود و آخر ایشان مهدي امت من بود. پس گفتم که یا
رب این جماعت اوصیاء منند بعد از من پس ندا رسید ص: 678 که یا محمّد اینها دوستان منند و محبوبان
منند و برگزیدگان منند و حجّتهاي منند بر خلقم بعد از تو و ایشان اوصیاء تو و خلفاء تو و بهترین خلق منند بعد از تو به عزّت و
جلالم قسم هر که هر آینه به ایشان دین خودم را ظاهر خواهم ساخت و کلمه اسلام را بلند خواهم کرد و به آخر ایشان زمینم را از
دشمنانم پاك خواهم کرد و جمیع بلاد مشرق و مغرب را بتصرف او در خواهم آورد و بادها را مسخّر او خواهم کرد و ابرهاي
صعب را ذلیل او و به فرمان او خواهم کرد، و اسباب دولت او را بلند خواهم ساخت و او را یاوري خواهم داد به لشکر خودم و مدد
خواهم کرد به فرشتگانم تا دعوت من عالی شود و همه خلایق مجتمع شوند بر توحید من که مشرك نماند، و ملک او را پایدار
خواهم کرد و دوستان خود را دولت خواهم داد تا روز قیامت. و در صحیح از ابن ابی عمیر منقول است از عمرو بن جمیع که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه جبرئیل به نزد حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله میآمد
بنحو بندگان مینشست و داخل نمیشد بر آن حضرت تا رخصت نمیگرفت. و در صحیح از عبد اللَّه بن سنان گذشت که جبرئیل
حضرت شیث را در نماز آدم مقدم داشت. و در صحیح از هشام بن سالم منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه که در شب معراج
جبرئیل اذان و اقامه گفت و به حضرت گفت پیش بایست حضرت فرمودند که تو پیش بایست یا جبرئیل جبرئیل گفت که از آن
روزي که حق سبحانه و تعالی ما را امر کرد به سجده حضرت آدم علیه السّلام ما گروه فرشتگان تقدم نجستیم و نمیجوییم بر
آدمیان و اخبار از این باب بسیار است و از این اخبار ظاهر میشود که امامت مفضول جایز ص: 679 نیست.
و دعائم الاخیار اي ستونهاي خوبان که خوبی خوبان از خوبی شماست، یا وجود ایشان به سبب وجود شماست، یا سادات خوبانید
یعنی بهترین برگزیدگان حق سبحانه و تعالی چنانکه اخبار متواتره وارد است بر آن که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
بهترین مخلوقات الهی است و بعد از رتبه آن حضرت رتبه مرتضویست صلوات اللَّه علیه و بعد از آن حضرت بقیه ائمه هدي صلوات
اللَّه علیهم بهترین مکوناتند و در تفضیل بعضی از ایشان بر بعضی خلافی هست و گذشت حدیثی که بر قدر اعمال ایشان بر
یکدیگر فضیلت دارند و بعضی قایلند به تساوي مگر حضرت صاحب الزّمان (ص) چنانکه بعضی اخبار دلالت میکند بران و جمعی
قایلند به تساوي و جمعی متوقفند و این قول احوط است. و ساسۀ العباد جمع سایس است یعنی والیان اوامر و نواهی یعنی اي
پیشوایان خلایق و امامان ایشان بقول خدا و رسول. و ارکان البلاد و اي جمعی که رکنهاي شهرهاي عالمید اخبار متواتره وارد شده
است باین لفظ که وَ جَعَلَهُمْ اللَّهُ ارْکانَ الْأَرْضِ انْ تَمِیْدَ بِأَهْلِها یعنی حق سبحانه و تعالی ایشان را ستونهاي زمین گردانیده است
چنانکه بحسب ظاهر کوهها را از جهۀ استقرار زمین بر روي آب مقرر فرموده است که وَ الْجِبالَ أَوْتاداً چنانکه تیر چوب کشتیهاي
صفحه 263 از 321
عظیم بسیار عالی میباشد مانند منار که سبب قرار کشتی که اگر آن نباشد به اندك طوفانی کشتی سرنگون میشود با اهل کشتی،
هم چنین حق سبحانه و تعالی بقاء زمین و آسمان را ببقاء معصوم مقرر فرموده است و چون معصوم آخرین برود دنیا آخر میشود و
ایشان بمنزله روح عالمند و عالم مانند بدن و به مفارقت روح ص: 680 بدن فاسد میشود. و ابواب الایمان و
اي جمعی که بابهاي ایمانید یعنی ایمان به خدا و رسول را از ایشان اخذ میباید کرد هر چند فی الجمله ضرور است از دلایل عقلی
که خداوندي هست تا آن که سایر صفات ثبوتی و سلبی را از نبی و امام توان اخذ نمودن با آن که دلایل عقلی را نیز از ایشان اخذ
نمودن بهتر است اگر واجب نباشد چون نسبت به اشخاص اختلاف عظیم دارد و ایشان حکماء الهیاند هر کسی را به دلیلی هدایت
مینمودهاند، و شکی نیست در آن که عوام را تکلیف نمودن به براهین حکماء یونان مثل برهان سلم و تضایف تکلیف ما لا یطاق
است و از جهۀ اکثر عالمیان مضرّ است. لهذا حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید استدلال بسیار بر وجود خود و وحدت خود فرموده
است به نحوي که نفوس عالمیان به آن مطمئن میشود و ازدیاد ایمان را به اعمال صالحه مقرر فرموده است به مرتبه که وجود
واجب تعالی شأنه اظهر من الشمس میشود و هم چنین سایر انبیاء و اوصیاء صلوات اللَّه علیهم اجمعین به همین عنوان هدایت
میفرمودهاند چنانکه در توراة و انجیل و زبور مزبور است و تجربه نیز شاهد است قطع نظر از احادیث متواتره که وارد شده است در
طریق معرفت یا آن که از معرفت خدا و رسول میتوان رسید چنانکه اخبار بسیار بر این مضمون وارد است، یا آن که کمال ایمان از
متابعت ایشان حاصل میشود و اخبار بر این مضمون نیز متواتر است. و در اخبار متواتره وارد است که ایشان ابواب إلهیند یعنی به
سبب معرفت و متابعت ایشان به معرفت و محبّت الهی میتوان رسید و حق سبحانه و تعالی ایشان را هادي خلایق گردانیده است و
هدایت حاصل نمیشود مگر ص: 681 از ایشان چنانکه احادیث متواتره وارد است در آن که مراد از هادي
در این آیه ایشانند که حق سبحانه و تعالی فرموده است که إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ یعنی تو انذار و بیم میکنی عالمیان را از
عذاب ما، و ما از جهۀ هر قومی هادي مقرر فرمودهایم، و قبیح است عقلا که غیر معصوم را حق سبحانه و تعالی هادي کند و به
اجماع مسلمین غیر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم معصوم نیستند پس میباید که ایشان معصوم بوده باشند. و سنیان حدیثی نقل
کردهاند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بر شما باد که عمل کنید به سنّت من و سنّت خلفاء راشدین بعد
از من. و خود در جمیع صحاح سته روایت کردهاند از جابر بن سمره که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که
همیشه دین اسلام بر پا خواهد بود مادامی که بر ایشان والی بوده باشد دوازده خلیفه که همه از قریش باشند. و به اسانید متکثره
صحیحه نزد ایشان روایت کردهاند از عبد اللَّه بن مسعود که گفت پیغمبر شما صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بعد از من دوازده
خلیفه خواهند بود بعدد نقباي بنی اسرائیل. و مسلم در صحیح خود بطرق متکثره روایت کرده است، و بخاري بدو طریق روایت
کرده است با معانده که او با اهل بیت دارد، و در مسند احمد بن حنبل نیز بطرق متکثره منقول است، و جامع الاصول به اسانید بسیار
روایت کرده است و هم چنین رزین عبدري و غیرهم و اگر تفصیل اینها را خواهی رجوع کن بکتاب اصول صدوق، و جامع ابن
بطریق که از ص: 682 بسیار از اصحاب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله روایت کردهاند، و در
بعضی از طرق ایشان اسامی همه مذکور است، و آن چه از طرق اهل بیت عصمت و طهارت منقولست از حد حصر بیرون است، و
بعضی از آن در کافی و عیون و کمال الدین و تمام النعمه و کتاب محاسن و بصایر و غیر اینها از کتب مذکور است با اسامی هر
یک، و حدیث لوح و حدیث خضر کافی است که هر یک به اسانید صحیحه متکثره منقولست و إن شاء اللَّه در ابواب وصایا نیز
مذکور خواهد شد و امناء الرّحمن- و اي امینان خداوند رحمن که رحمانیّتش اقتضا نمود که شما امینان رسالات و شرایع و احکام
او باشید، و بر این مضمون آیات و اخبار متواتره دلالت میکند و سلالۀ النّبیّین- و اي فرزندان پیغمبران از آدم و نوح و ابراهیم و
اسماعیل بحسب ظاهر و بحسب طینت از طینت انبیا مخلوقند بلکه انبیاء از طینت ایشانند چنانکه اخبار متواتره بر آن دلالت دارد، و یا
آن که جامع جمیع کمالات پیغمبرانید، و هر پیغمبري که به صفتی از صفات کمال از سایر انبیا ممتاز بود شما همه آن صفات را بر
صفحه 264 از 321
وجه اکمل دارید. چنانکه فخر رازي و نیسابوري هر دو در تفسیر خود ذکر کردهاند در آیه مباهله که دلالت دارد که علی: نفس
نبی (ص) است و نبی: افضل است از همه انبیا، پس علی: نیز افضل باشد، و مؤیّد این است حدیثی که مقبول است نزد شیعه و سنّی
که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که خواهد که به بیند حضرت آدم را با عملش و حضرت نوح را با
طاعتش، و حضرت ابراهیم را با خلّتش، و حضرت موسی را با قربتش و حضرت عیسی را با صفوتش باید که نظر کند به علی بن
ابی طالب. چون ص: 683 این حدیث دلالت میکند بر آن که مجتمع است در آن حضرت آن چه متفرق
بود در اعاظم انبیاء و چون در دلالتش سخن نمیتوانند گفت جواب دادهاند که اجماع است که غیر نبی مثل نبی نیست. و این
اجماع از مزخرفات ایشان است و آن چه متبع است اجماع اهل بیت است و در همین آیه هر دو ذکر کردهاند آیه تطهیر را، و حدیث
عایشه را، و نقل اتفاق کردهاند بر این حدیث و الحمد للّه که محتاج نیستیم به اجماع و اخبار ایشان و لیکن بر سبیل الزام گاه گاهی
به تقریبات بعضی از آن را ذکر میکنیم که مبادا ضعیف العقلی به شبهه افتد، و مشهور است که فضلیت آنست که اعادي بر آن
شهادت دهند الحمد للّه که همه متفقند که ائمه اهل بیت اعدل و اورع و اتقی و اعلم عالمیانند، و یکی از معجزات ایشان است که
هیچ کس سخنی در نقص ایشان نگفته است مگر خوارجی که خود در کتب صحاح خود احادیث متواتره روایت کردهاند بر کفر
ایشان به آن که خوارج از دین بیرون میروند چنانکه تیر از کمان یا نشانه، و احمد بن حنبل با آن که از نسل ذي الثدیه خارجی
است هر مرتبه که نقل میکند اسناد حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه را که حدّثنی موسی بن جعفر قال حدّثنی جعفر بن محمّد تا
به حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیهم از جبرئیل از خداوند عالمیان میگفته است که هذا سعوط المجانین یعنی این اسناد
سعوطی است که در دماغ هر دیوانه که بچکانند عاقل میشود چون هیچ کس حرفی در عصمت و طهارت ایشان نگفته است و
نمیتواند گفت: و آن چه عامه در قدح روات خود از صحابه و تابعین ذکر کردهاند از حد حصر بیرونست و صفوة المرسلین و اي
برگزیدگان از پیغمبران مرسل چون ایشان نفس بهترین پیغمبرانند یا برگزیدگانی که از طینت پیغمبران مرسلند و لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 684 ممکن است که در همه جا خطاب با حضرت سید المرسلین و ائمه طیّبین صلوات اللَّه علیهم باشد مگر نادري و به
اعتبار آن حضرت ایشان را صفوه گویند، و اگر آن حضرت نیز داخل نباشند به اعتبار آن حضرت باشد صلوات اللَّه علیهم و این
تاویل بنا بر آن است که کسی شک داشته باشد در افضلیت ایشان بر انبیاء غیر از پیغمبر ما صلی اللَّه علیه و آله به اعتبار عدم تتبع
اخبار و متتبع احتیاج به تاویل ندارد و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم در اکثر مکالمات چنان سخن میفرمودهاند که اگر عامه اعتراض
کنند جواب داشته باشند و علماي عامه بحث نتوانند کرد. و عترة خیرة ربّ العالمین و عترت در لغت بوي خوش است، یا
گردنبندیست که به مشک آلوده باشند یا از مشک و عنبر و امثال آن پر کرده باشند، و بر خویشان نزدیک نیز اطلاق میکنند، و
در حدیث متواتر ثقلین منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که من میروم و در میان شما دو چیز
عظیم میگذارم کتاب خدا را و عترتم را که اهل بیت منند، و آیه تطهیر در خانه که نازل شد خانهام سلمه بود علی المشهور، و عامه
در جمیع کتب احادیث و تفاسیر روایت کردهاند الا بخاري خارجی از عایشه در آیه مباهله و در آیه تطهیر که گفت صبحی بود که
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله داخل شدند بر ما و عبایی بر دوش داشتند از برد یمانی یا از پشم پس حضرت علی آمد
و حضرت او را داخل فرمودند در آن عبا دیگر حسن و دیگر حسین دیگر فاطمه و فرمودند که إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ
أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً یعنی بتحقیق که اراده کرده است و اراده الهی متعلق است به آن که ص: 685
دور کند از شما اي اهل بیت رسول خدایا اي اهل این یورت: رجس و بدي و شک و هر ناخوشی را، و مطهّر کند شما را پاك
گردانیدنی از هر ناخوشی. و ظاهر است که هر معصیتی رجس است خواه صغیره و خواه کبیره و هم چنین هر که داشته باشد صفتی
از صفات ذمیمه را یا کند فعلی از افعال قبیحه را مطهر نیست و در روایات کثیره از طریق ایشان وارد شده است که ام سلمه اراده
کرد که داخل شود آن حضرت نگذاشتند و فرمودند که عاقبت تو بخیر است و لیکن اراده الهی تعلق به عصمت ایشان گرفته است،
صفحه 265 از 321
و از عایشه نیز روایت کردهاند که من خواستم که داخل شوم حضرت منع فرمودند و اگر مراد از اراده اراده حتمی نباشد اختصاص
ایشان به ادخال، و اخراج دیگران معنی نخواهد داشت زیرا که حق سبحانه و تعالی اراده همه خوبیها از همه کس دارد که باختیار
خود به جا آورند و باختیار خود ترك همه بدیها بکنند پس البته مراد اراده حتمی است که محال است تخلف مراد از اراده چنانکه
مکرر فرموده است که چون اراده میکند که باش میباشد، پس البته این جماعت معصوم باشند و بقیه ائمه اهل بیت داخلند به اخبار
متواتره از حضرات اهل بیت صلوات اللَّه علیهم، و از آیات دیگر که مذکور خواهد شد و رحمۀ اللَّه و برکاته عطفند بر السّلام اوّل
چنانکه گذشت یعنی سلام الهی و رحمتهاي الهی و برکتهاي الهی بر شما باد اي اهل بیت نبوت و هم چنین تا به آخر هر جمله که
مذکور است و رحمۀ اللَّه و برکاته در اول آن مراد است (السّلام علی ائمّۀ الهدي و مصابیح الدّجی و اعلام التّقی و ذوي النّهی و
اولی الحجی، و کهف الوري و ورثۀ الانبیاء و المثل الاعلی و الدّعوة الحسنی و حجج اللَّه علی اهل الدّنیا و الآخرة و الاولی و رحمۀ
ص: 686 اللَّه و برکاته) سلام الهی بر شما باد اي پیشوایان هدایت چنانکه در دعاي حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله متواتر است از طرق عامه و خاصه که خداوندا دایر گردان حقرا با علی هر جا که علی رود حق با او باشد، پس
هر جا که ایشان میروند هدایت با ایشان است و با پیشوایان هدایت کنندگان که گویا نفس هدایتند چنانکه در اخبار متواتره وارد
است در تفسیر وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ که مراد ائمه هدياند صلوات اللَّه علیهم که تا انقضاء دنیا خواهند بود و اگر زمانی باشد که امامی
نباشد میباید که هر که در آن زمان بمیرد کافر مرده باشد چنانکه متواتر است از طرق عامه و خاصه که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که بمیرد و امام زمان خود را نداند بعنوان کفار مرده است، و فخر رازي تمسخر میکند که
الحمد للّه که اگر بمیرم بر میته جاهلیّت نمردهام و امام خود را میدانم که خلیفه عباسی است که همیشه مشغولست به فسق و فساد،
و اگر از روي اعتقاد گفته است محل تمسخر اطفال است. و مشهور است که از محقق دوانی پرسیدند که الیوم امام کیست که
واجبست که او را بدانیم در جواب گفت که اما بر مذهب اهل سنت و جماعت پادشاه پرناك، و اما بر مذهب شیعه مهدي آخر
الزمان صلوات اللَّه علیه که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرموده است که ظاهر خواهد شد و عالم را پر از عدل و داد
خواهد کرد و بعد از آن که پر از ظلم و جور شده باشد، و دلایل عقلیه و نقلیه وارد است که میباید در هر زمانی امامی باشد چون
لطف بر حق سبحانه و تعالی واجبست و شکی نیست که با وجود معصوم به طاعت قریبند و از معصیت دورند، و آن چه واجبست بر
حق ص: 687 سبحانه و تعالی کرده است، و آن که معصوم ظاهر نمیشود: به تشام اعمال امت است، و
وجوهی دیگر که حق سبحانه تعالی میداند، و احادیث متواتره وارد است از رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم که هیچ
زمانی خالی از حجت نیست و انتفاع خلایق از معصوم در حال غیبت از قبیل انتفاع به شمس است که سحابی حایل او باشد. و سلام
الهی بر جمعی باد که چراغهااند در تاریکیهاي شبهاي ضلالت که بنور هدایت ایشان عالمیان مهتدي میشوند و به راه حق میروند،
و بر جمعی که هر یک در تقوي و پرهیزکاري بمنزله علمند، و علم: بمعنی منار و کوه، و علم حرب و علامت آمده است، و بمعنی
اول کنایه از رفعت است یا محل نور که مانند مشعلند در ظهور انوار هدایت و علوم از ایشان، و مشابهت کوه از حیثیت رفعت
میتواند بود خصوصا هر گاه مراد از علم کوه بلند باشد، و از جهۀ رسوخ و وقار میتواند که در تقوي به مرتبه راسخند که شهوات
نفسانی و اغواهاي شیطانی به ایشان راه ندارند و بدو معنی آخر کنایه است از ظهور تقواي ایشان، و تقواي عوام ترك محرمات و
فعل واجباتست، و تقواي خواص ترك شبهات و مکروهاتست با فعل مستحبات با تقواي سابق و تقواي اخص اینهاست با ترك
مباحات و هر چه از قرب و محبت باز دارد با فعل اسباب قرب للّه و فی اللَّه و إلی اللَّه و مع اللَّه، و ایشان در جمیع مراتب تقوي
علمند چون عصمت لازم دارد جمیع این مراتب را، و سلام الهی بر صاحبان عقول باد، و نهی جمع نهیه است بمعنی عقل کامل
چون عقل کامل باز دارنده است از جمیع بدیها و صاحبان خود را باز میدارد بر فعل خوبیها و بر صاحبان فطنت و دقت در مطالب
عالیه چون هر چند عقل کاملتر است حقایق اشیاء به آن نسبت مییابد و میفهمد، و چون ص: 688 عقول
صفحه 266 از 321
ایشان به انوار الهی منور شده است، همه عقل شدهاند و حقایق هر چیزي چنانکه هست مکشوف ایشان شده است و آن که در کلام
محققین واقعست که مذمت کردهاند عقل را مراد از آن عقل جزویست که امور سفلیه دنیویّه را میفهمد که در اصطلاح حدیث
مکر و شیطنت است، و عقل صحیح که او را به ریاضات و مجاهدات تصحیح کرده باشند آن عقل مایل است به اسباب قرب حق
سبحانه و تعالی از علوم حقیقیه و معارف یقینیه، و اخلاص در اعمال و عبادات و طاعات و مرتبه مرتبه نزدیک میشود به رتبه انبیاء
و اولیا و چون بعد از پیغمبر ما پیغمبري نیست مثل پیغمبران میشود چنانکه حضرت سید الأنبیاء صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: که
اما عقول ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم در خور ایشان است و چنانکه رتبه ایشان اعلی درجات «، علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل »
کمال است عقول ایشان نیز در مرتبه اعلی عقولست بعد از عقل پیغمبر ما صلوات اللَّه علیه و آله و سلام الهی بر جمعی باد که پشت
و پناه خلایقاند و شفعاء امتند در دنیا. و عقبی اما در دنیا هر گاه ایشان را وسیله سازند و از حق سبحانه و تعالی چیزي طلب کنند به
برکت ایشان حق سبحانه و تعالی عطا میفرماید، و اما در عقبی امیدواري شیعیان به ایشان است از ابرار و فجار امّا فجار محتاجند به
شفاعت ایشان در خلاصی از نار، و ابرار محتاجند در علو مراتب و رسیدن به مراتب اخیار و سلام الهی بر جمعی باد که وارثان
پیغمبرانند باین معنی که جمیع علوم و کمالاتی که انبیا داشتند همه را ایشان دارند و چون از یک طینتند، و پیغمبران بر ایشان
بحسب صورت سابق بودهاند پس گویا میراث از ایشان بردهاند، و باین معنی هم که کتب انبیا و عصاي حضرت موسی و لباس لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 689 حضرت هارون و خاتم حضرت سلیمان و متروکات خاتم پیغمبران صلوات اللَّه علیهم جمیعا به ایشان
رسیده است، و هر چه هر یک ائمه سابق داشتهاند مثل جفر جامع و جفر ابیض و جفر احمر و کتاب علی بن ابی طالب صلوات اللَّه
علیه که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله املا میفرمودند و علی صلوات اللَّه علیه مینوشتند و ذو الفقار امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه و باقی مواریث که مخصوص امام است به امام بعد میرسد و امثال اینها میراث انبیاست صلوات اللَّه علیهم و سلام الهی بر
جمعی باد که مثل اعلیاند بمعنی حجت یعنی بلند مرتبهترین حجتهاي الهیاند بر خلایق و مثل بمعنی صفت آمده است یعنی
متصفند به صفات الهی یا مظهر صفات اویند بانکه چون علوم ایشان و قدرت ایشان و سایر کمالات ایشان از حق سبحانه و تعالی
است: از علم ایشان استدلال بر علم الهی میتوان کرد و هم چنین باقی صفات، یا آن که جلوهگر شده است در ایشان صفات الهی
چون بمنزله مرآت او شدهاند چنانکه اخبار بسیار بر همه معانی وارد شده است، یا آن که حق سبحانه و تعالی تمثیل کرده است خود
را در قرآن مجید از جهۀ تقریب به فهم بندگان تمثیل به ایشان نیز فرموده است در آیه نور و احادیث صحیحه وارد شده است که
مراد از آن مثل ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم بوجوه متکثره پس ایشان اعلی مثلهاي الهی باشند و این معنی اقربست بحسب
اخبار و سلام الهی بر دعوت خوب الهی باد چون ائمه هدي داعیانند خلق را بجناب اقدس او از باب مبالغه گویا نفس دعوتند، یا آن
که حق سبحانه و تعالی خلایق را دعوت فرموده است به متابعت و اطاعت به بهترین انواع دعوتها بانکه ایشان را با خود قرین
گردانیده، و اطاعت ایشان را اطاعت خود ص: 690 فرموده است و مخالفت ایشان را مخالفت خود فرموده
است و سلام الهی بر حجتهاي الهی باد بر اهل دنیا، و روز قیامت و در داخل شدن در بهشت در ابتداي آن، و رحمت الهی و برکات
الهی بر ایشان باد. و حجت در لغت بمعنی غلبه است و نبی و امام را حجت میگویند چون بحسب معنی ایشان غالبند به براهین
قاطعه و معجزات باهره و اخلاق حسنه کامله و علوم لدنیه و عقول ربانیه، و به سبب غالبیت در مراتب کمالات: ایشان را حجت
مینامند مجازا، یا آن که حجت ایشان بر خلایق تمامست یا حجت الهی بر خلق تمام میشود به نصب معصوم و اگر نصب نفرماید
چرا پیغمبري نفرستادي تا ما متابعت میکردیم آیات ترا، و دیگر *« لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا » ایشان را، بر خدا حجت خواهد بود که
میفرماید که ما پیغمبران فرستادیم تا آن که مردمان را بر حق سبحانه و تعالی حجتی نباشد، و بر اهل دنیا حجت ایشان تمامست و بر
اهل آخرت آخر و اولی. و آخرت آخر: روز قیامت است، و آخرت اولی قبر است چنانکه در حدیث است که هر که مرد قیامت او
قیام شد و ایشان حجتند در قبر و قیامت یعنی شناختن و امام دانستن ایشان سبب نجاتست در قبر و قیامت یا در قیامت و دخول بهشت
صفحه 267 از 321
چون احادیث بسیار وارد شده است از حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم که ولایت حضرات ائمه معصومین
سبب نجاتست از عذاب قبر و عذاب قیامت و عذاب جهنم، و محتمل است که یکی از این دو عبارت سهوا از نساخ زیاده شده باشد
یا آن که حجّت در دنیا بمعنی اتمام حجّت باشد از معصوم بر خلایق و در آخرت حجّت بنده باشد در نجات از عذاب قبر و قیامت
و جهنم (السّلام علی محالّ معرفۀ اللَّه و مساکن برکۀ اللَّه و معادن حکمۀ اللَّه ص: 691 و حفظۀ سرّ اللَّه و
حملۀ کتاب اللَّه و اوصیاء نبیّ اللَّه و ذرّیۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و رحمۀ اللَّه و برکاته) سلام الهی بر جمعی باد که هر یک
محل شناخت حق سبحانه و تعالیاند و به نحوي که میباید و مقدور و ممکن است خداوند خود را شناختهاند و در اکثر نسخ محلّ
است که اشاره باشد به آن که همه در معرفت الهی بمنزله یک نفسند و زیادتی بر یکدیگر ندارند و سلام بر مسکنهاي برکتهاي
الهی چه ظاهر است که هر چیزي که از جناب اقدس الهی فایض میشود به برکت ایشان است، و بر معدنهاي حکمت الهی و در
عرف احادیث مراد از حکمت علوم لدنّیه است که از جناب او فایض میشود مثل آن که حضرت امیر المؤمنین فرمودند که حضرت
سید المرسلین در یک سرگوشی تعلیم فرمودند مرا هزار باب از علم که مفتوح میشود از هر بابی هزار باب و بر حافظان اسرار
الهی، و علوم اسرار: علومی است که عقول ضعیفه تاب تحمّل آن ندارد مثل حکایت موسی و خضر. و بر حاملان کتاب الهی
بحسب صورت و معنی که هر دو را ایشان دارند. و حدیث متواتر ثقلین دلیل است با اخبار متواتره دیگر و بر اوصیاء حضرت سید
الانبیاء که هر یک وصیت نمودند امامت و خلافت را بهر که حق سبحانه و تعالی فرموده بود و رسول خدا (ص) تصریح به اسامی
ایشان کرده است در اخبار متواتره. و بر ذریۀ حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چنانکه گذشت در بحث خمس از حضرت
امام رضا که دوازده دلیل فرمودند بر آن که ایشان ذریت آن حضرتند، و احادیث متواتره بر هر یک از مذکورات واقع شده است
ص: 692 و، رحمت و برکات الهی بر ایشان باد از رحمتها و برکتهاي خاصه که عقول بشري قاصر است از
ادراك آن (السّلام علی الدّعاة إلی اللَّه و الادلّاء علی مرضاة اللَّه و المستوفرین فی امر اللَّه و التّامّین فی محبّۀ اللَّه و المخلصین فی
توحید اللَّه و المظهرین لأمر اللَّه و نهیه و عباده المکرمین الّذین لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون و رحمۀ اللَّه و برکاته) سلام
الهی بر جمعی باد که دعوت کنندگانند مردمان را به معرفت و عبادت حق سبحانه و تعالی و بر راهنمایان خلایق به رضاي الهی
یعنی به چیزهایی که سبب خوشنودي حق سبحانه و تعالی است و بر جمعی که مشتاقند به کثرت اوامر الهی تا همه را به جا آورند یا
آن که هر امري که از خدا و رسول به ایشان رسیده است به آن عمل نموده و مینمایند و اگر سنت باشد ترك نمیکنند که سهل
است ترك سنت بلکه ملاحظه میکنند که هر چه سبب قرب الهی است میباید به جا آورند، و در نسخه تهذیب بخط شیخ طوسی
رضی اللَّه عنه و المستقرّین است یعنی مطمئن است قلوب ایشان بذکر الهی، و در جوارح ایشان قرار گرفته است اوامر الهی و مردانه
داد بندگی او میدهند، و به تقصیر از خود راضی نمیشوند، و بر ایشان دشوار نیست بندگی او بلکه با نهایت ذوق و شوق بندگی
میکنند و بر جمعی که تمامند در محبت الهی و حق سبحانه و تعالی محبت ایشان را در قرآن مجید یاد فرموده است که یحبّهم و
یحبّونه ایشان حق سبحانه و تعالی را دوست میدارند و حق سبحانه و تعالی ایشان را دوست میدارد، و احادیث بسیار از طرق خاصّه
و عامه وارد است که این آیه در شأن حضرت امیر المؤمنین نازل شده است، و حدیث فتح خیبر، و علم را به حضرت لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 693 دادن، و فرمودن حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که هر آینه رأیت و علمداري را فردا به
کسی دهم که محب خدا و رسول باشد و خدا و رسول او را دوست دارند، و بر دشمنان حمله آورنده باشد و گریزنده نباشد مثل ابو
بکر و عمر که گریختند و در بخاري و مسلم منقولست بطرق بسیار که عمر گفت که من آرزوي امارت نکردم مگر در آن روز، و
روز دیگر همه گردنها کشیده منتظر بودند که آن حضرت به که خواهد داد پس حضرت امیر المؤمنین را طلب کردند و آن
حضرت درد چشم عظیم داشت که دست آن حضرت را گرفته بودند و چون به نزد آن حضرت آمدند آب دهان مبارك را بچشم
حضرت امیر انداختند چشمش خوب شد و دیگر درد چشم نکشیدند، و فتح خیبر بر دست آن حضرت واقع شد با معجزات بسیار، و
صفحه 268 از 321
هم چنین در حدیث طیر که متواتر است و حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله دعا کردند که خداوندا محبوبترین خلقت را بمن
برسان که با من این مرغ را بخورد و علی صلوات اللَّه علیه مکرر آمدند و انس مدافعه مینمود و تا آخر آن مرغ را به آن حضرت
تناول فرمودند، و هم چنین اخبار بسیار وارد شده است در محبّیت و محبوبیّت سایر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم و محبت نزد
اهل ظاهر عبارتست از تقوي که گذشت و نزد اولیاء اللَّه بر سه قسم است محبت ذات بذاته قطع نظر از صفات کمالیه او، و قطع نظر
از افعال حسنه او باین بنده یا دیگران چنانکه شیعیان بسیار است که عاشق حضرت امیر المؤمنین میشوند و از کمالات آن حضرت
و شفاعت آن حضرت او را خبر ندارند، و جمعی صفات کمالیه آن حضرت را شنیدهاند و عاشقند، و جمعی شفاعت و نعمتهایی که
از آن حضرت به ایشان رسیده یا رسد سبب عشق شده است، و هم چنین سنیان به پیشوایان خود، و شکی نیست که هیچ لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 694 یک منظور ایشان نیست که علی بن ابی طالب خوش صورت بوده است یا نه، و اکثر اوقات این محبت
متعارف نیز او توجّهات معشوق حاصل میشود نه از حسن فقط لهذا صد هزار کس میبینند شخصی را و عاشق نمیشوند و یکی
عاشق میشود از شنیدن حسن او، و آن چه از قرآن و اخبار متواتره ظاهر میشود آنست که بالاتر از رتبه محبّت رتبه نیست بلکه
بدیهی است که کمال از این بالاتر نمیباشد که حق سبحانه و تعالی بنده خود را دوست دارد چنانکه گذشت حدیث صحیح
کالمتواتر از طرق خاصه و عامه از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که در شب معراج خطاب رسید که یا محمّد هر که
خوار کند دوست مرا چنان است که با من به علانیه محاربه نموده است. و من به زودي نصرت میدهم دوستان خود را و انتقام
میکشم از کسانی که با دوستان من بدي کردهاند، و من تردد ندارم در چیزي مثل ترددي که دارم در قبض روح بنده خودم که او
کراهت دارد از مرگ، و من دوست میدارم که او را ببرم و نمیخواهم که او آزرده شود، تا آن که جاي او را به او مینمایم در
بهشت و به رضاي او قبض روح او میکنم، و به درستی که جمعی از مؤمنان هستند که صلاح حال ایشان نیست مگر در فقر و اگر
ایشان را غنی کنم هلاك میشوند، و جمعی هستند که صلاح حال ایشان نیست مگر در غنی و توانگري و این دوستان مسمایند به
ضناین، و اگر ایشان را فقیر کنم هلاك میشوند، و به درستی که قرب بندگان من عمده آن در اداي واجباتیست که بر ایشان
واجب گردانیدهام و نیست چیزي به نزد من محبوبتر از اداء آن چه بر او واجب گردانیدهام، و بتحقیق و درستی و راستی که بسیار
است که بنده مؤمنم تقرب میجوید به نزد من (به) به جا آوردن نوافلی که بر او واجب نگردانیدهام که از جهۀ رضاي من به جا
میآورد از نماز بسیار و ذکر و فکر تا ص: 695 آن که محبوب من میشود، و چون محبوب من شد بمن
میشنود، و بمن میبیند، و بمن میگوید، و بمن بدست کارها میکند، اگر دعا کند اجابت میکنم، و اگر از من سؤال کند عطا
میکنم و این معنی فناء فی اللَّه و بقاء باللَّه است که منقول است از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که من در خیبر را به قوت
جسمانی نکندم بلکه به قوت ربانی گندم و آیات و اخبار در این باب بسیار است و شکی نیست که ایشان در مرتبه محبت به اقصی
مراتب کمال رسیده بودند، و از آثار ایشان ظاهر میشود مثل آن که حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه از پدر و از جد به کرات
و مرات شهادت خود و فرزندان و دوستان را شنیده بودند و خود نیز میدیدند، از جهۀ رضاي الهی متوجه آن سفر شدند و رفتند، و
آن قسم شهادتی را دیدند که هیچ مخلوقی تصور نمیتواند نمود و بدون اعلی مراتب محبت ممتنع است که عاقل متوجه چنین امري
شود، و نه آن بود که آن سکان اگر با ایشان بیعت میکردند قدرت داشتند که علانیه به ایشان ضرر توانند رسانید و لیکن کتابی از
آسمان نازل شده بود و احکام هر یک از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم در آن نوشته بود و مهرها از طلا بر هر یک زده بود که
هر یک از ایشان مهر خود را بر میداشتند و به آن عمل مینمودند چنانکه در احادیث متواتره وارد است، و هم چنین سایر امور
ایشان همه از جناب اقدس الهی بود که هر صاحب شعوري که مطالعه اخبار و آثار ایشان میکند به یقین میداند که ایشان در
محبت الهی در مرتبه بودهاند که فوق آن تصور نیست و المخلصین فی توحید اللَّه و سلام الهی بر جمعی باد که خود را خالص
یا حق سبحانه و تعالی ایشان را خالص گردانیده است- بنا بر ص: 696 « لام » نمودهاند بنا بر قرائت کسر
صفحه 269 از 321
قرائت فتح در توحید حق سبحانه و تعالی بدان که حق سبحانه و تعالی جمیع انبیاء و اوصیاء را از جهۀ استکمال توحید خلایق بخلق
فرستاده است، و أولا ایشان را قابل کمالات کرده است و توفیقات عظیمه کرامت فرموده است تا ایشان ریاضات و مجاهدات
کشیدهاند، و خود را به مرتبه که ممکن بوده است نظر به قابلیت ایشان رسانیدهاند و بعد از آن ایشان را به خلایق فرستادهاند و اعظم
کمالات توحید الهی است و مراتب آن را حصر نمیتوان کردن و لیکن بر سبیل اجمال مرتبه اول نفی آلهه است که عبادت
میکردهاند به اغواي شیطان از بتان و کواکب و انسان، و بحسب ظاهر جمیع انبیاء تکلیف امم خود أولا به کلمه توحید مینمودهاند
که قولوا لا اله الّا اللَّه تفلحوا بگوئید که نیست الهی بغیر از اللَّه که واجب الوجودیست که متصف است بجمیع کمالات تا رستگار
شوید و بعد از آن که از این مرتبه میگذشتند شیاطین راههاي دیگر از شرك از جهۀ بنی آدم بهم میرسانید در جمیع امم مثل
تعدد صفات مثل علم و قدرت و اراده و سمع و بصر و کلام و ادراك وجود و غیرها، و اکثر اوقات علماء هر امّت را اغوا میکرد
چون در جمیع عقول این معنی از بدیهیاتست که آدمی این کمالات دارد چون واجب الوجود نداشته باشد؟! تا آن که جمعی از
شیاطین بحسب استطاعت در اغواي بنی آدم کوشیدند و قایل شدند به جسمیّت و تشبیه، باز انبیا و اوصیا صلوات اللَّه علیهم به براهین
قاطعه و دلایل واضحه ایشان را از این شرك باز میداشتند و میفرمودند که واجب الوجودي که عالمیان را ایجاد فرموده است
واحد من جمیع الوجوه است، و اگر تکثري در ذات او بهم رسد واجب نخواهد بود بلکه ممکن خواهد بود چنانکه اخبار متواتره از
حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین ص: 697 سلام اللَّه علیهم اجمعین بر این مضمون وارد شده است که
کمال توحید نفی صفاتست و اثبات صفات از جهۀ حق سبحانه و تعالی نفی ازلیّت الهی است و نفی وجوب وجود اوست. و عامه
اکثر اشعري شدند و اثبات صفات کردند، و جمعی که دانستند که این باطل است معتزلی شدند و قایل به احوال شدند و همان تکثر
بر ایشان لازم آمد با قول بامر باطل که این صفات الهی نه موجودند و نه معدوم، و این مذهب باطله و امثال اینها از آن جهت به
همرسید که دست از متابعت ابواب مدینه علم و حکمت الهی برداشتند با آن که خود متواترا از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله نقل کردهاند که آن حضرت فرمودند که انا مدینۀ العلم و علیّ بابها ، و در روایت دیگر انا مدینۀ الحکمۀ و علیّ بابها منم
شهرستان علم و حکمت الهی و علی در آن شهر است، و نفهمیدند که شهر چه معنی دارد، و در چه معنی دارد با آن که بدیهی
است که مراد آن حضرت اینست که هر علمی که از آن حضرت اخذ نکنند جهل است و علم نیست و داخل شهر نمیتوان شد مگر
از در، و سایر آیات و اخباري که در این باب وارد شده است همه را ترك کردند، و چون جمعی به سبب متابعت وارثان علم نبی
صلی اللَّه علیه و آله از این شرك خلاص شدند شیاطین در مقام اضلال ایشان در آمدند از باب شرك در اعمال که جمعی مرائی
صرف شدند که هر عبادتی را که کنند از جهۀ این کنند که مردمان ایشان را عابد گویند، و تحصیل دنیا بدین کنند و جمعی که به
تایید الهی از این معنی خلاص شدند مبتلا ساختند شیاطین ایشان را به آن که عبادات را از جهۀ خود و منافع خود به جا آورند مثل
دخول جنت یا خلاصی از نار، و جمعی از جهۀ کمال نفس، و جمعی از ص: 698 جهۀ آن که مستجاب
الدعوه باشند، و جمعی از جهۀ آن که مقرب درگاه الهی باشند و همه خود را پرستیدند، و مخلص کامل آنست که فانی محض
شود حتی آن که فناي خود را نه بیند و هر چه کند از جهۀ محبت الهی کند اگر به رتبه عشق رسیده باشد یا از آن جهت که ذات
بذاته او را بندگی میباید کرد اگر به رتبه معرفۀ کامله فایز شده باشد، و احادیث بسیار از حضرت امیر المؤمنین و ائمه طاهرین
صلوات اللَّه علیهم در هر دو معنی وارد شده است که الهی ترا عبادت نکردهام از جهۀ بهشت، و نه از ترس جهنم و لیکن چون ترا
یافتم که مستحق عبادتی عبادت کردم، و در روایات دیگر و لیکن ترا عبادت میکنم از جهۀ محبت تو، و هر که ملاحظه نماید
آیات و اخبار را میداند که رتبه اخلاص بر وجه کمال در هر مرتبه از مراتب مخصوص ایشان است بلکه هر کمالی که ممکن است
ممکن را همه را بر وجه کمال داشتهاند. و سلام الهی بر جمعی باد که ظاهر کنندگان اوامر و نواهی الهیاند هر چند جمیع آنها در
قرآن مجید هست و لیکن مراد الهی را بغیر از ایشان کسی نمیداند چنانکه در اخبار متواتره وارد شده است که هر که دعوي کند
صفحه 270 از 321
که کل قرآن را لفظا یا معنی میداند نیست مگر کذّابی مگر ائمه معصومین که ایشان عالمند بجمیع علومی که حق سبحانه و تعالی
بجمیع انبیا فرستاده است و زاید بر آن از علومی که بخصوص بر پیغمبر آخر الزمان صلوات اللَّه علیهم فرستاده همه نزد ایشانست و
هر چه امت را ضرور بود ظاهر کردند از آن جمله امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه قریب به پنج هزار راوي مصنف دارند که
بعضی هفتاد هزار حدیث روایت کرده است، و بعضی هفتصد هزار، و محمّد بن مسلم نقل کرده است که سی هزار حدیث از آن
حضرت در حفظ دارم و اگر چه همه آن کتب الحال در میان نیست اما ص: 699 ناقدان اخبار از میان این
کتب بسیار که از هر یک از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم روایت کرده بودند چهار صد کتاب را انتخاب نمودند و اصولش نامیدند،
چون روات این کتب در نهایت اعتماد بودند، و بسیاري از این کتب را بر ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم عرض نموده بودند و
حضرات ائمه تصحیح یا تحسین فرموده بودند و از متاخرین ثقه الاسلام محمّد بن یعقوب کلینی از این چهار صد اصل انتخاب
نمودند کتاب کافی را که قریب به نود هزار بیت است، و کتابی در اسلام مثل آن مصنّف نشده است و به اعتقاد او همه متواترات را
نقل نموده است، و در عرض بیست سال این کتاب را تصنیف نمود و عامه و خاصه از او روایت کردند، و در اول کتابش حکم به
صحت کل احادیث آن کرده است و بعد از او رئیس المحدثین صدوق محمّد بن بابویه قمی قریب به سیصد کتاب از آن اصول
جمع نمود و بسیاري از آن به سبب تغلب ظلمه از دست رفت و بسیاري هست از آن جمله کتاب من لا یحضره الفقیه است و بعد از
او شیخ الطائفه محمّد بن الحسن الطوسی کتاب تهذیب الاحکام و کتاب استبصار را از آن اصول اربعمائه جمع فرمودند، و احادیث
مختلفه را جمع نمودند و بحسب مقدور جمع بین الاخبار فرمودند، و الحال مدار احکام بر این چهار کتاب است و لیکن بسیاري از
اخبار در کتب دیگر بهم میرسد از جهۀ تایید اخباري که در این کتب اربعه است، مثل قرب الاسناد حمیري و محاسن برقی، و
بصایر الدرجات صفار، و تفسیر علی بن ابراهیم بن هاشم، و کتب صدوق مثل علل الشرائع، و عیون اخبار الرضا، و امالی، و خصال و
توحید، و اصول، و ثواب الاعمال، و عقاب الاعمال، و معانی الاخبار، و ص: 700 اعتقادات، و هدایه، و غیر
اینها از کتب که در میان است و جمعی که تتبع تام در اخبار و اسانید آنها ندارند ذکر کردهاند که این کتب در مرتبه چهار کتاب
نیستند به اعتبار تواتر آن و استفاضه اینها، و لیکن متتبع را شکی نیست در تواتر، با معلومیت انتساب اعتبار اجتماع قراین بسیار نادر
است که در احکام چیزي در این کتب به همرسد که در کتب اربعه نباشد و اگر نادرا بهم رسد اشاره به آن شده است در این شرح
و در روضه المتقین و سلام الهی بر بندگان خاص مکرم الهی باد که سبقت نمیکنند خداوند خود را بقول که از پیش خود بگویند،
یا از راي خود سخن کنند بلکه هر چه گویند همه قول خدا و رسول خداست، و بامر الهی عمل میکنند در جمیع امور، و رحمت و
برکات الهی بر ایشان باد. و این عبارت مقتبس است از آیه کریمه که در سوره انبیا نازل شده است در غلوي که نسبت به ایشان یا
ملائکه یا ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم میکنند که وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً* یعنی جمعی میگویند که حق سبحانه و تعالی فرزند
دارد مثل نصاري در مسیح، و یهود در عزیر، و کفار عرب در فرشتگان، و غلاة شیعه در ائمه هدي حق سبحانه و تعالی میفرماید که
سبحانه یعنی حق سبحانه و تعالی از آن منزه است که فرزند و شبیه داشته باشد، بلکه همه اینها بندگان اویند که ایشان را بزرگ
گردانیده است، و ایشان با بزرگی که دارند بندگی خود را فراموش نمیکنند و پیش از امرا و امري بر زبان جاري نمیشود و بامر او
عمل میکنند چنانکه در کتاب ایشان است در جهاد و عدم آن و در تقیه و عدم آن بلکه تابعند یا فانیند و ایشان نمیگویند بلکه
حق سبحانه و تعالی بر زبان ایشان جاري میسازد مثل حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چنانکه حق سبحانه و تعالی
فرموده است که او از پیش ص: 701 خود نمیگوید بلکه هر چه را میگوید نیست مگر وحی الهی (السّلام
علی الائمّۀ الدّعاة، و القادة الهداة، و السّادة الولاة، و الذّادة الحماة، و اهل الذّکر، و اولی الامر، و بقیّۀ اللَّه، و خیرته، و حزبه، و عیبۀ
علمه، و حجّته، و صراطه، و نوره، و رحمۀ اللَّه و برکاته) سلام الهی بر پیشوایان باد که داعیانند خلایق را به معرفت و محبت و
عبادت حق سبحانه و تعالی و کشانندگانند ایشان را به خدا یا به بهشت به ترغیبات و ترهیبات، و هادیانند خلایق را به راه خدا، و به
صفحه 271 از 321
جمیع کمالات علمیه، و عملیه، و ظاهریه و باطنیه، و بر ساداتی که بهترین خلایقند، و والیان خلایقند به فرموده الهی چنانکه فرموده
یعنی نیست والی امور و اولی به نفوس و واجب الاطاعه شما مگر خدا و رسول او و کسانی که ایمان « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ الخ » است که
به خدا و رسول او آوردهاند، و اقامت صلاة میکنند به نحوي که باید با اخلاص تام، و حضور قلب تام و زکات مال خود میدهند
در حالت رکوع و به اتفاق مفسران این آیه در شأن حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نازل شده است و در احادیث از ائمه
هدي صلوات اللَّه علیهم وارد است که هر یک از ائمه هدي چون به مرتبه امامت میرسند سایلی که از فرشتگان بود میآید و از
ایشان سؤال میکند، و در حالت رکوع تصدق نمایند، و احادیث متواتره وارد شده است بر خصوص این عبارت که ایشان والیان امر
الهیاند، و خازنان علوم الهیاند، و ترجمان وحی الهی، و حجتهاي الهیاند، و خلفاي حق سبحانه و تعالیاند، و ابواب اللَّهاند که به
معرفت الهی نمیتوان رسید مگر از راه ایشان. و سلام الهی بر مانعان و حامیان باد یعنی جمعی که دشمنان خود را از حوض کوثر
منع خواهند نمود و شیعیان خود را از بردن بجهنم حمایت ص: 702 خواهند کرد چنانکه از طرق عامه نیز
متواتر است که صحاب را منع خواهند نمود از حوض مگر قلیلی نادر، و در فردوس الاخبار و غیره وارد است بطرق متکثره که اگر
مردمان مجتمع میشدند بر دوستی حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه حق سبحانه و تعالی آتش جهنم را نمیآفرید و دوستی
علی حسنهایست که هیچ سیئه با آن ضرر ندارد، و دشمنی آن حضرت سیئهایست که هیچ حسنه با آن نفع ندارد و غیر اینها از
احادیث متواتره که دالّند بر نجات شیعه و هلاك غیر ایشان و سلام الهی بر اهل ذکر باد چنانکه در اخبار متواتره وارد است در
تفسیر آیه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ* یعنی هر چه را ندانید از اهل ذکر سؤال کنید، و در قرآن مجید وارد است ذِکْراً
رَسُولًا اطلاق ذکر بر حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله واقع است چون مذکّر خلایق است و هم چنین بر قرآن یا علم، و
علی اي حال مراد از این اهل ذکر ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم که واجبست بر خلایق که علوم خود را در ظهور ایشان از
ایشان سؤال کنند، و در غیبت از روات احادیث ایشان که حجتهاي الهیاند بر خلایق چنانکه ائمه هدي حجتهاي الهیاند بر ایشان
اخذ نمایند چنانکه منقول است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم اجمعین وَ أُولِی الْأَمْرِ و سلام الهی بر اولی الامري باد که حق سبحانه
و تعالی فرموده است که اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اطاعت کنید صاحبان امر امامت را، و در اخبار متواتره
وارد شده است که اولو الامر ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم با آن که قبیح است عقلا که حق سبحانه و تعالی امر فرماید به
اطاعت غیر معصوم، و اتفاق امّت است که غیر ایشان از ص: 703 مدّعیان امامت و خلافت، و غیر ایشان
معصوم نبودهاند پس میباید که ایشان باشند با آن که از هر یک معجزات کثیره ظاهر شده است متواترا و کسی انکار آن نمیکند
مگر معاند خدا و رسول. و بقیۀ اللَّه اشاره است به آیه کریمه بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ یعنی طایفه که حق سبحانه و تعالی
ایشان را باقی میدارد تا انقضاء دنیا، یا خلفاي الهی که خلیفه خود گردانیده است که به نیابت او خلایق را هدایت کنند خیر
محضند از جهۀ شما اگر از اهل علمید، یا اگر بدانید ایشان را خواهید دانستن که وجود ایشان بهتر است از جهۀ شما از هر چیزي و
اخبار بسیار وارد شده است که مراد از ایشان ائمه معصومینند، و ممکن است که مراد از آن اعم از جمیع انبیاء و اوصیا باشد چنانکه
ظاهر آیه است چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً در احادیث متواتره وارد است از ائمه هدي
صلوات اللَّه علیهم که مراد از آیه مطلق خلیفه است از حضرت آدم تا حضرت صاحب الزمان صلوات اللَّه علیهم یعنی مقرر ساختهام
که خلیفه از من همیشه در زمین باشد و وارد است که الخلیفۀ قبل الخلیفۀ یعنی اول حق سبحانه و تعالی خلیفه را آفرید، و دیگر
خلق را آفرید تا آن که خلق را بر خدا حجتی نباشد که اگر رسولی میفرستادي ما بر ضلالت نمیبودیم و بر راه ضلالت نمیرفتیم.
و خیرته به سکون و فتح یا یعنی برگزیدگان خدا از جمیع خلایق چنانکه احادیث متواتره وارد است بر آن که حق سبحانه و تعالی
ایشان را از جمیع خلایق برگزید و گذشت تفسیر آیه کریمه ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا که حق سبحانه و تعالی
، میفرماید که پس به میراث دادیم علم قرآن را به کسانی که برگزیدهایم ایشان را از بندگان خود مراد از لوامع صاحبقرانی، ج 8
صفحه 272 از 321
ص: 704 برگزیدگان ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم. و حزبه یعنی سلام الهی بر جمعی باد که مخصوصانند به خداوند عالمیان
یعنی آن جماعت که مراد از « أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ إِلخ » یا لشکریان حق سبحانه و تعالیاند، و اشاره است به آیه کریمه
ایشان ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم بحسب اخبار مستفیضه حق سبحانه و تعالی نوشته است در دلهاي ایشان ایمان را یعنی
مستقر است و متزلزل نمیشوند، و مؤید ساخته است ایشان را بر وحی که از جانب الهی مقرر شده است که با ایشان باشد، و آن
روح القدس است که با ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم میباشد و از جبرئیل اعظم است، و حق سبحانه و تعالی داخل میکند
ایشان را در بستانها که جاري باشد در تحت اشجار آنها نهرها که همیشه در آنجا باشند، و حق سبحانه و تعالی از ایشان راضی و
خشنود است و ایشان از حق سبحانه و تعالی خوشنودند، و این جماعت طایفه مخصوصانند بحق سبحانه و تعالی یا لشکریان معنوي
الهیاند آیا چنین نیست که حزب حق سبحانه و تعالی ایشانند که رستگارانند. و عیبۀ علمه و سلام الهی بر مخزن علم الهی باد و
احادیث متواتره وارد است که ائمه معصومین میفرمایند که ماییم خازنان علوم الهی و ماییم عیبۀ علم الهی یعنی مخزن علوم یا محل
اسرار الهی و شکی نیست که اسرار علوم الهی نزد ایشان بوده است. و جمعی را که قابل بودهاند در خور قابلیت افاضه میفرمودهاند
مثل سلمان، و کمیل، و قنبر، و رشید هجري، و جابر جعفی، و مفضل بن عمرو امثال ایشان که اصحاب ظاهر اکثر را جرح کردهاند
، بنا بر نقل اخباري که عقول ایشان به آن نمیرسیده است و در کتب رجال نیز هست که بعضی از ایشان را لوامع صاحبقرانی، ج 8
ص: 705 حضرات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم مذمّت میفرمایند بر افشاء اسرار، و بسیار میفرمودهاند که کاش قابلی بود تا ما
میگفتیم به او از این علوم. و از جابر منقولست که به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که حضرت امام
محمّد باقر صلوات اللَّه علیه بسیاري از علوم اسرار بمن فرموده است و بیتاب میشوم در پوشیدن آن حضرت فرمودند که به صحرا
رو کوي بکن و در آنجا هر چه داري بگو که زمین ستر آن میکند، و مسلم در اول صحیح خود مذمّت جابر کرده است که او
میگفت که هفتاد هزار و بروایتی هفتصد هزار حدیث از اسرار از حضرت امام محمّد باقر بمن رسیده است و این سبب قدح شده
است با آن که خود از ابو هریره روایت کردهاند که حضرت سید المرسلین چندین هزار حدیث بمن گفت که بگو و چندین هزار
گفت، و گفت که مگو. اگر خبر اسرار بد است چرا ابو هریره خوبست. و از او روایت میکنید با شهرت او به کذب، و اگر خوبست
چرا جابر بد است با شهرت او به صدق نزد همه الحمد للّه که کتب ایشان بس است در بدي ایشان. و حجّته و سلام الهی بر حجت
الهی باد یعنی امامانی که به نصوص خدا و رسول امامند و هر یک را معجزات ظاهره باهره بود که حجت ایشان بر خلق تمام شده
است و خلایق را حجتی نمانده است که بگویند که ما ندانستیم. و معجزات حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه از کثرت به
مرتبهایست که کسی نمانده است که نشنیده باشد مانند کندن در خیبر، و زنده کردن مرده، و یافتن چشمه در صحرا، و آب خوردن
همه از آن، و ناپدید شدن آن و برداشتن سنگ عظیم را از در آن چاه، و دو مرتبه آفتاب برگشتن، ص: 706
و مسجد شمس در حله اشهر من الشمس است و در پیش گذشت، و نصوص هر یک بر دیگري نزد شیعه متواتر است، و حدیث
ائمه اثنی عشر در کتب عامه متواتر است و ظاهر است که هیچ فرقه اثنا عشري نیستند بغیر از شیعه، و بخصوص اسامی ایشان در
اخبار متواتره وارد است، و معجزات هر یک نیز متواتر است و مقام گنجایش ذکر همه ندارد، و هر که خواهد رجوع کند به کافی
که آن کافی است، و هم چنین کتب بسیار از علما شیعه مثل مناقب آل ابو طالب از ابن شهرآشوب، و خرایج الجرائح از قطب
راوندي، و کتاب غیبت، و امالی صدوق و کتب بنی طاوس و بهجۀ المباهج و غیر اینها که از حد حصر بیرونست و صراطه و بر راه
الهی یعنی سالکان راه مستقیمی که حق سبحانه و تعالی مقرر فرموده است، یا هدایت کنندگان به صراط مستقیم، الهی و اطلاق
صراط بر ایشان بر سبیل مجاز است و نوره و سلام الهی بر نور الهی باد یعنی هدایت کنندگانی که حق سبحانه و تعالی ایشان را از
جهۀ هدایت عالمیان آفریده است، مجاز از قبیل زید عدل که مراد از نور منوّر باشد و احادیث متواتره وارد شده است که ائمه هدي
از نور الهی مخلوقند به اضافه تشریف یعنی أولا یک نور آفرید، و از نور آن نور انوار ایشان را آفریده، و نور اول نور پاك محمّد
صفحه 273 از 321
است صلی اللَّه علیه و آله که آن حضرت فرمودند که اول چیزي که حق سبحانه و تعالی آفرید نور من بود، و نور بمعنی نفس ناطقه
است که سبب ایجاد عالم شده و عالم بنور وجود و هدایت انبیاء و انوار معارف ایشان منور شد، و احادیث بسیار وارد است که هر
جا در قرآن مجید لفظ نور واقع شده مراد از آن انوار ایشان است مثل قول حق سبحانه و تعالی اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یعنی حق
سبحانه و تعالی روشن کننده ص: 707 آسمانها و زمینهاست بنور هدایت رسول خدا و ائمه هدي صلوات
اللَّه علیهم و هم چنین بنور وجود ایشان عالم را منور گردانیده است و آیه کریمه فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا یعنی ایمان
آورید به خدا و رسول و به نوري که فرستادیم، و آن نور ائمه هدي است که عالم بنور وجود و هدایت ایشان منور است، و دلهاي
مؤمنان بنور معرفت و محبت ایشان منور است و آیه کریمه وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُ ونَ یعنی آنهایی که
متابعت میکنند رسول ما را و متابعت میکنند نوري را که با او نازل شده است آن جماعت: رستگارانند، مراد از این نور ائمه
معصومینند صلوات اللَّه علیهم و آیه کریمه وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ یعنی از خدا بترسید اي مؤمنان و ایمان آورید به رسول او تا
عطا کند شما را دو نصیب از رحمتش یعنی رحمت دنیا و عقبی و بگرداند و مقرر سازد از جهۀ شما نوري که به آن نور بروید به
راه هدایت یعنی امام که متابعت کنید او را، و سبب نور قلوب شما شود و آیه کریمه وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ یعنی
هر که او را امامی از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم نباشد در دار دنیا، در روز قیامت او را امامی نخواهد بود که او را به بهشت برد و،
آیه کریمه یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یعنی روز قیامت ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم پیش پیش مؤمنان و در دستهاي راست
ایشان روند تا مؤمنان را در جاهاي خود را در آورند در بهشت و در آیه کریمه یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ یعنی منافقان میخواهند که
فرونشانند ولایت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را و لیکن حق سبحانه و تعالی تمام میکند نور آن حضرت را به امامت
ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم و سایر مواضعی که نور وارد شده است همه این عنوانست و رحمۀ اللَّه و ص:
708 برکاته یعنی سلام و رحمتهاي خاصه الهی و برکتها و زیادتیهاي خاصه بر ایشان فایض باد از جناب اقدس الهی (اشهد ان لا اله
الّا اللَّه وحده لا شریک له کما شهد اللَّه لنفسه و شهدت له ملائکته و أولوا العلم من خلقه لا اله الّا هو الحکیم العزیز، و اشهد انّ
محمّدا عبده المنتجب و رسوله المرتضی ارسله بالهدي و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون و اشهد انّکم الائمّۀ
الرّاشدون، المهدیّون، المعصومون، المکرّمون، المقرّبون، المتّقون الصادقون، المصطفون، المطیعون للّه، القوّامون بأمره، العاملون
بارادته، الفائزون، بکرامته، اصطفاکم بعلمه، و ارتضاکم لغیبه، و اختارکم لسرّه، و اجتباکم بقدرته، و اعزّکم بهداه، و خصّکم ببرهانه،
و انتجبکم لنوره، و أیّدکم بروحه، و رضیکم خلفاء فی ارضه، و حججا علی بریّته، و أنصارا لدینه، و حفظۀ لسرّه، و خزنۀ لعلمه و
مستودعا لحکمته، و تراجمۀ لوحیه و ارکانا لتوحیده و شهداء علی خلقه، و اعلاما لعباده، و منارا فی بلاده، و ادلّاء علی صراطه)
گواهی میدهم که نیست خداوندي و سزاي پرستشی مگر معبود بحق، و خداوند مطلق که یگانه است در ذات و صفات، و صفات
او عین ذات اوست، و او را در این وحدت شریکی نیست، یا در خداوندي و وحدت من جمیع الوجوه شریکی و همتایی نیست، زیرا
که هر واحدي غیر او کثرتها دارد، چنانکه حق سبحانه و تعالی خود شهادت داده است بر خداوندي و وحدت خود، و فرشتگان، و
صاحبان علم از خلق او از جهۀ او شهادت دادهاند بر الوهیت و وحدت او نیست خداوندي بغیر از او و عزیز و قهار است، و علیم
نیکو کردار است. ص: 709 و گواهی میدهم که محمّد صلی اللَّه علیه و آله بنده اوست که او را از جمیع
خلایق برگزیده است بر همه خلایق و رسول اوست که از جمیع رسل او را انتخاب نموده است و از او خشنود است که محل اسرار
او باشد، و او را به رسالت بخلق فرستاد با آن که مهتدي بود یا با هدایت و دین حق، تا غالب گرداند دین او را بر همه ادیان، یا او را
بر جمیع اهل ادیان فایق سازد هر چند مشرکون کراهت داشتند، چون همت آن حضرت مقصود بود بر رفع شرك بالکلیه بعد از آن
که شرك عالم را احاطه کرده بود. و گواهی میدهم که شمایید پیشوایان، و به راه حق روندگان، و هدایت یافتهگان به هدایات
اخص الهی، و معصومان از گناهان صغیره و کبیره و سهو و نسیان از اول عمر تا به آخر. و شمایید که حق سبحانه و تعالی شما را
صفحه 274 از 321
بزرگ گردانیده است و مقرّب ساخته. و شمایید پرهیزکاران از هر چیزي که شما را از قرب او باز دارد. و شمایید صادقانی که
عالمیان را مامور ساخته است که در ملازمت شما به راه حق روند که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ یعنی اي
مؤمنان از خدا بترسید و با صادقان باشید و صدق من جمیع الوجوه در افعال و اقوال و اطوار یافت نمیشود در غیر معصوم، و امر
الهی نیز قبیح است در بودن با غیر معصوم به متابعت، با آن که اخبار متواتره وارد است که مراد از این صادقان ائمه معصومینند
صلوات اللَّه علیهم. و شمایید برگزیدگان حق سبحانه و تعالی چنانکه گذشت که مراد از آیه کریمه ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا
مِنْ عِبادِنا ایشانند به اخبار متواتره. ص: 710 و شمایید اطاعت کنندگان خداوند عالمیان در هر چه مامورید
به آن. و شمایید که نهایت سعی کردهاید در قیام بامر امامت یا در جمیع اوامر و خصوصا امر امامت، و شمایید عمل کنندگان به
اراده الهی که اراده شما عین اراده الهی است یا آن که هر چه را حق سبحانه و تعالی از شما خواسته است به آن عمل کردهاید، و
شمایید که فایز شدهاید به کرامتهاي الهی، برگزیده است شما را بعلم خود یعنی دانسته است که شما قابل برگزیدن هستید برگزیده
است، و شما را انتخاب نموده است از جهۀ اسرار خود یا از جهۀ اموري که غایبند از خلایق که شما به آن وعده و وعید کنید مانند
بهشت، و دوزخ، و ثواب، و عقاب و امثال اینها یا از جهۀ اخبار به مغیبات تا معجزه شما باشد یا همه اینها چنانکه واقع است و شما را
اختیار نموده است از جهۀ اسرار خود و شما را برگزیده است و با علی مراتب کمالات رسانیده است به قدرت خود، و شما را عزیز و
غالب گردانیده است به هدایات خود تا به براهین قاطعه غالب باشید بر گمراهان، و مخصوص گردانیده است شما را به براهین
واضحه، و معجزات قاهره، و برگزیده است شما را از جهۀ نور خود که نور معرفت و محبت و ایمان، و مکاشفات، و مشاهدات
باشد، و اکثر نسخ من لا یحضر به باست که بمعنی مع باشد بهمان معنی یا باء سببیت باشد یعنی به سبب این نور که به شما داد
برگزید شما را از جهۀ امامت و خلافت، و راضی شد که شما خلیفهاي او باشید در زمین او و حجتهاي او باشید بر خلق او، و مدد
کاران باشید دین او را و حافظان اسرار او باشید، و خازنان علم او باشید، و محل امانات حکمتهاي او باشید و بیان کننده وحی او
باشید از قرآن و غیر آن، و رکنهاي توحید او باشید که خلایق را به توحید او کما هو حقّه هدایت کنید. ص:
711 و گواهان باشید بر خلایق چنانکه در احادیث متواتره وارد است که مراد از آیه وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ ایشانند، و علمها
باشید از جهۀ بندگان او که به شما هدایت یابند چنانکه به مشعل و منار و کوهها و نشانها در راهها هدایت مییابند، و محل نور
باشید در بلاد الهی که از انوار شما مستفیض و مهتدي شوند و از علوم شما بهرهور کردند در کل زمین، و راه نمایان باشید به راه
راست حق سبحانه و تعالی و بر هر یک از این فقرات احادیث مستفیضه یا متواتره وارد شده است (عصمکم اللَّه من الزّلل، و آمنکم
من الفتن، و طهّرکم من الدّنس، و اذهب عنکم الرّجس، و طهّرکم تطهیرا، فعظّمتم جلاله، و اکبرتم شانه، و مجّ دتم کرمه و ادمنتم
[ادمتم خ ل] ذکره، و ذکّرتم میثاقه، و احکمتم عقد طاعته، و نصحتم له فی السّرّ و العلانیۀ، و دعوتم إلی سبیله بالحکمۀ و الموعظۀ
الحسنۀ، و بذلتم أنفسکم فی مرضاته و صبرتم علی ما اصابکم فی جنبه، و اقمتم ال ّ ص لاة، و اتیتم الزّکاة، و أمرتم بالمعروف، و نهیتم
عن المنکر، و جاهدتم فی اللَّه حقّ جهاده حتّی اعلنتم دعوته، و بیّنتم فرائضه، و اقمتم حدوده، و نشرتم شرایع احکامه، و سننتم سنّته،
و صرتم فی ذلک منه إلی الرّضا، و سلّمتم له القضاء و صدّقتم من رسله من مضی، فالرّاغب عنکم مارق، و اللّازم لکم لاحق، و
المقصّر فی حقّکم زاهق، و الحقّ معکم و فیکم، و منکم، و إلیکم، و أنتم اهله، و معدنه، و میراث النّبوّة عندکم، و ایاب الخلق إلیکم،
و حسابهم علیکم، و فصل الخطاب عندکم، و آیات اللَّه لدیکم، و عزائمه فیکم، و نوره، و ص: 712 برهانه
عندکم، و امره إلیکم، من والاکم فقد والی اللَّه، و من عاداکم فقد عادي اللَّه، و من احبّکم فقد احبّ اللَّه، و من اعتصم بکم فقد
اعتصم باللَّه، أنتم ال ّ ص راط الاقوم و شهداء دار الفناء، و شفعاء دار البقاء، و الرّحمۀ الموصولۀ، و الآیۀ المخزونۀ، و الامانۀ المحفوظۀ و
الباب المبتلی به النّاس من اتاکم فقد نجا، و من لم یاتکم فقد هلک إلی اللَّه تدعون، و علیه تدلّون، و به تؤمنون، و له تسلّمون، و
بأمره تعملون و إلی، سبیله ترشدون، و بقوله تحکمون، سعد من والاکم، و هلک من عاداکم، و خاب من جحدکم، و ضلّ من
صفحه 275 از 321
فارقکم، و فاز من تمسّک بکم و امن من لجأ إلیکم، و سلم من صدّقکم، و هدي من اعتصم بکم من اتّبعکم فالجنّۀ مأواه، و من
خالفکم فالنّار مثواه، و من جحدکم کافر، و من حاربکم مشرك، و من ردّ علیکم فی اسفل درك من الجحیم اشهد انّ هذا سابق
لکم فیما مضی، و جار لکم فیما بقی، و انّ ارواحکم، و نورکم، و طینتکم واحدة طابت و طهرت بعضها من بعض خلقکم اللَّه أنوارا
فجعلکم بعرشه محدقین حتّی منّ علینا بکم فجعلکم فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ و جعل صلواتنا علیکم و ما خصّنا به
من ولایتکم طیبا لخلقنا، و طهارة لأنفسنا، و تزکیۀ لنا، و کفّارة لذنوبنا فکنّا عنده مسلّمین بفضلکم و معروفین بتصدیقنا إیّاکم. لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 713 فبلغ اللَّه بکم اشرف محلّ المکرّمین و اعلی منازل المقرّبین و ارفع درجات المرسلین حیث لا یلحقه لا
حق، و لا یفوقه فائق، و لا یسبقه سابق، و لا یطمع فی ادراکه طامع حتّی لا یبقی ملک مقرّب، و لا نبی مرسل، و لا صدّیق، و لا شهید،
و لا عالم، و لا جاهل، و لا دنیّ، و لا فاضل، و لا مؤمن صالح، و لا فاجر طالح، و لا جبّار عنید، و لا شیطان مرید، و لا خلق فیما بین
ذلک شهید الّا عرّفهم جلالۀ أمرکم، و عظم خطرکم، و کبر شأنکم، و تمام نورکم، و صدق مقاعدکم، و ثبات مقامکم و شرف
محلّکم و منزلتکم عنده و کرامتکم علیه، و خاصّ تکم لدیه، و قرب منزلتکم، منه بابی أنتم و امّی و اهلی و مالی و اسرتی اشهد اللَّه و
اشهد کم انّی مؤمن بکم و بما امنتم به، کافر بعدوّکم و بما کفرتم به، مستبصر بشأنکم و بضلالۀ من خالفکم، موال لکم و لأولیائکم،
مبغض لأعدائکم، و معاد لهم، سلم لمن سالمکم، حرب لمن حاربکم، محقّق لما حقّقتم، مبطل لما ابطلتم، مطیع لکم، عارف
بحقّکم، مقرّ بفضلکم، محتمل لعلمکم، محتجب بذمّتکم، معترف بکم، مؤمن بإیابکم مصدّق برجعتکم، منتظر لأمرکم، مرتقب
لدولتکم اخذ بقولکم، عامل بأمرکم، مستجیر بکم، زائر لکم، عائذ لائذ بقبورکم، مستشفع إلی اللَّه عزّ و جلّ بکم، و متقرّب بکم
الیه، و مقدّمکم ص: 714 امام طلبتی و حوائجی و ارادتی فی کلّ احوالی و اموري، مؤمن بسرّکم و
علانیتکم، و شاهدکم و غائبکم، و اوّلکم و آخرکم، و مفوّض فی ذلک کلّه إلیکم و مسلّم فیه معکم، و قلبی لکم مسلّم، و رایی
لکم تبع و نصرتی لکم معدّة حتی یحیی اللَّه دینه بکم، و یردّکم فی أیّامه، و یظهرکم لعدله و یمکّنکم فی ارضه، فمعکم، معکم، لا
مع غیرکم، امنت بکم، و تولّیت آخرکم بما تولّیت به اوّلکم، و برئت إلی اللَّه عزّ و جلّ من اعدائکم و من الجبت و الطّ اغوت، و
الشّیاطین، و حزبهم الظّ المین لکم، الجاحدین لحقّکم، و المارقین من ولایتکم و الغاصبین لإرثکم، الشّ اکّین فیکم، و المنحرفین
عنکم، و من کلّ ولیجۀ دونکم، و کلّ مطاع سواکم، و من الائمّۀ الّذین یدعون إلی النّار، فثبّتنی اللَّه ابدا ما حییت علی موالاتکم و
محبّتکم و دینکم و وفّقنی لطاعتکم، و رزقنی شفاعتکم، و جعلنی من خیار موالیکم التّابعین لما دعوتم الیه، و جعلنی ممّن یقتصّ
آثارکم و یسلک سبیلکم و یهتدي بهداکم و یحشر فی زمرتکم و یکرّ فی رجعتکم و یملّک فی دولتکم، و یشرّف فی عافیتکم، و
حق سبحانه و تعالی شما را معصوم گردانیده از لغزشها چون براهین عقلیّه دلالت » (. یمکّن فی أیّامکم، و تقرّ عینه غدا برؤیتکم
میکند بر آن که انبیاء و اوصیاء میباید که معصوم بوده باشند و رئیس العلماء المتبحرین علّامه حلّی در کتاب الفین از آن جمله
هزار برهان تقریبا ذکر کرده است بر وجوب عصمت که یک: سبب نجات مثل علامه است بنا بر رؤیاي شیخ فخر الدین محمّد
پسرش که گفت: پدرم را در واقعه ص: 715 دیدم که گفت اگر کتاب الفین، و زیارت حسین صلوات اللَّه
علیه نمیبود هر آینه فتاي مرا هلاك میکرد. و با نهایت احتیاطی که آن فرید دهر نموده است و اکثر اوقات فیه اشکال میگوید، و
لیکن اگر تدبّر مینمودند بیش از آن که فرمودهاند بهتر میبود، و لیکن مطلوبش کثرت تصانیف بوده است، چون جمعی از عامه
کثرت نصانیف فخر رازي و امثال او را حجّت حقیّت مذهب شوم خود میدانستند هر چند تصانیف فخر که به آن مفتخرند بغیر از
شکوك و اوهام نیست، بلکه اگر کسی مطالعه کند اربعینی که از جهۀ هدایت پسرش تصنیف کرده جزم خواهد کرد که هیچ
مذهب نداشته است و با وجود آن که در اصول دین مذهب ندارد در یکی از تصانیف شوم خود ذکر کرده است که علی بن ابی
سلونی عما فوق » من که بنده از بندگان ابو بکر میگویم که « سلونی عما دون العرش » طالب صلوات اللَّه علیه فرموده است که
و نمیفهمد آن که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه باین عبارت فرمودهاند غرض آن حضرت اینست که چون کسی « العرش
صفحه 276 از 321
به حقیقت ذات مقدس نرسیده است بلکه نهی از تفکّر و تعمق در آن وارد است در صحاح عامه و خاصه بطرق متواتره، و در عرف
منتهی مخلوقات عرش است غرض است که حقایق ممکنات همگی مکشوف من است از همه جواب میگویم، اما از ذات مقدس
مپرسید و مراد از این عبارت: عن العرش و ما دونه است، یا آن که همه کس به حقیقت عرش نمیتواند رسید چنانکه سابقا مذکور
شد که عرش را بر معانی بسیار اطلاق میکنند و در هر جائی معنی خاصی دارد و بعضی از آن معانی را: فضلا نمیتوانند فهمید
عوام عرب چگونه تصوّر آن توانند کرد، با آن که این گفتن او محض کفر و کفر محض است چون خود متواترا روایت لوامع
و « انا مدینۀ العلم، و علیّ بابها » صاحبقرانی، ج 8، ص: 716 کردهاند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که
شکی نیست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نمیدانستند مزخرفات فخر رازي را چون انبیا عالمند به علوم حقه، و
باطل را میدانستند که باطل است و در هیچ جا باین مصطلحات علم ریاضی و هندسه نفرمودند، و افتخار فخر رازي به امثال
صلی اللَّه علیه و » اینهاست. با آن که ابو بکري که پیشواي اوست یهود و نصاري مکرر آمدند بعد از وفات حضرت سید المرسلین
و اول چیزي که از ابو بکر پرسیدند این بود که خدا در کجاست ابو بکر گفت بالاي عرش است و امثال این جوابها آن چه را « آله
جواب گفت و باقی را گفت نمیدانم، تا آن که سلمان رضی اللَّه عنه ایشان را به خدمت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه برد
و حضرت جوابها فرمودند و ایشان مسلمان شدند و کدام خارجی شک کرده است در اعلمیت علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه و
در جمیع کمالات آن حضرت. چنانکه در کتب فخر و سایر عامه همه میگویند که کسی شک ندارد در افضلیت علی صلوات اللَّه
علیه من حیث الکمالات العملیۀ و العلمیّه حرفی که هست اینست که این کمالات دلالت بر کثرت ثواب ندارد چون حسن و قبح
عقلی نیست ممکن است که علی صلوات اللَّه علیه با سایر انبیاء و اوصیا با همه کمالات ثواب نداشته باشند و ابو بکر و سایر کفار
ممکن است که بر انبیاء و اوصیا در بهشت مقدّم باشند چنانکه در کتب کلامیه فخر و عضدي و تفتازانی و میر سید شریف و
قوشچی مذکور است. حاصل آن که حق سبحانه و تعالی در آیه تطهیر بیان عصمت اهل بیت صلوات اللَّه علیهم فرموده است و
حضرت صلوات اللَّه علیه وصف ایشان ص: 717 میفرمایند با اشاره به اقتباس از آیه کریمه به آن که حق
سبحانه و تعالی شما را معصوم گردانیده است از هر گناهی از صغایر و کبایر و سهو و خطا و نسیان و شک. و ایمن گردانیده است
شما را از فتنها به آن که عیاذا باللَّه از شما چیزي صادر شود که از رتبه امامت ساقط شوید یا مرتبه شما پست شود و این معنی نیز از
لوازم عصمت است، و عصمت لطفی است که حق سبحانه به انبیا و اوصیا و ملائکه فرموده است به سبب انکشاف حقایق اشیاء بر
ایشان به مرتبه که محال است با آن حالت که از ایشان صغیره یا کبیره و امثال آن واقع شود با قدرت بر معصیت قطع نظر از آن
لطف، مثل قدرت الهی بر قبایح و امتناع قبیح از او جلّ جلاله، و شما را مطهر گردانیده است از هر چرکی و ناخوشی مانند شک در
معارف و سهو و خطا و نسیان و غیر آن از عیوب خلقیّه و خلقیّه، و دور کرده است از شما رجس را چنانکه در قرآن مجید فرموده
است، و رجس بمعنی دنس است چنانکه گذشت. و مطهر گردانیده است شما را از جمیع رذایل صوریه و معنویه و ظاهریه و باطنیه
پاك گردانیدنی که آن را وصف نتوان کردن و تنوین از جهۀ تعظیم است و تطهیر بعد از اذهاب رجس از جهۀ تاکید و توضیح و
اتمام حجّت است بر منکرین اشتراط عصمت، بلکه اصل عصمت، و آن چه در آیات کریمه نسبت به انبیا واقع است از عصیان مراد
ترك اولی است که سبب دخول جهنم نمیشود، و اکثر محققین ذکر کردهاند که عتابهاي انبیاء را صلوات اللَّه علیهم مصلحۀً اقتضا
نموده است که عقول ضعیفه از ادراك آنها عاجز است، مثل ص: 718 عتاب حضرت آدم از جهۀ این بود
که حق سبحانه و تعالی حضرت آدم را از جهۀ سکناي بهشت نیافریده بود بلکه از جهۀ خلافت زمین آفریده بود، و از جهۀ محبت و
معرفت و اینها با نعمتهاي بهشت جمع نمیشد، لمحهاي او را با خود گذاشتند تا آن که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه آن ترك
اولی صادر شد و به آن بهانه از بهشت بیرون آمدند، و سیصد سال گریه و زاري در محبت الهی کردند تا به اقصی مراتب کمال
خود فایز شدند بعد از آن به تشریف اصطفا و خلافت و نبوّت مخلع شدند، و سبب این شد که فرزندان او عبرت گیرند و مغرور
صفحه 277 از 321
نشوند، و از دشمنی عدوّ مبین شیطان و نفس اماره و دنیاي غداره ایمن نباشند، و امثال اینها از وجوه بسیار. و علی اي حال تا بحال
نشنیدیم، و در حدیث ضعیفی نیز ندیدیم که از حضرات ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم ترك اولی صادر شده باشد و آن چه سعدي
شیرازي ذکر کرده است از خطاي حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در مسأله: از مفتریات عوام عامه است که اگر چنین چیزي
و العیاذ باللَّه واقع بود البته در صحاح خود نقل میکردند از جهۀ اصلاح اغلاط ابو بکر و عمر و عثمان، چون خطاهاي ایشان را
بسیار نقل کردهاند، تا آن که خوارج که دشمن آن حضرت بودند بغیر از رضا به حکمین چیزي افترا نتوانستند بستن. پس ظاهر شد
که آنهایی که این افترا بستهاند از خوارج بدترند و گمان ندارم که سعدي نفهمیده ذکر کرده باشد بلکه چون خواجه نصیر الملۀ و
الحق، و الدین او را کف پائی زده بود از جهۀ مرثیه مستعصم و دستش به خواجه نمیرسید تدارك آن بکفر خود کرد که خواجه
متاثر شود قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ* و حکایت حکمین خواهد آمد در کتاب نکاح إن شاء اللَّه تعالی. ص:
719 پس شما تعظیم نمودید جلال و عظمت الهی را به آن که بیان کردید، و عباداتی که دالند بر تعظیم او به جا آوردید، یا آن که
حق سبحانه و تعالی را چنانکه حق عظمت اوست شناختید، یا همه و همیشه بیان میکردید عظمۀ و کبریاي الهی را و تمجید و تعظیم
مینمودید بزرگواري او را و کرم بمعنی خوبی و بزرگی ذات آمده است، و باین معنی از صفات ذاتیه است، و بمعنی احسان و انعام
آمده است، و باین معنی از صفات فعلیه است، و بنا بر این معنی بیان گردید عظمت اکرام و احسانی که حق سبحانه و تعالی با جمیع
خلایق خصوصا با انسان خصوصا با ایشان کرده است، و در جمیع فقرات ممکن است که مراد این باشد که چون حق سبحانه و
تعالی بزرگوارانی چنین آفریده است جلال و کبریا و کرم خود را بخلق ایشان ظاهر گردانیده است، پس گویا که ایشان بزرگی او
را ظاهر میگردانند مانند تصنیفی که دلالت بر فضل مصنّفش میکند، و در عرف میگویند که فلان کتاب بزرگی فلان مصنف را
ظاهر گردانیده است و ادمنتم ذکره و همیشه مداومت داشتید بر ذکر حق سبحانه و تعالی، و در بعضی نسخ و ادمتم ذکره است بدون
نون به همین معنی، و احادیث بسیار وارد شده است بر این مضمون حتی در وقت خوردن و آشامیدن به یاد الهی میبودهاند صلوات
اللَّه علیهم و در اخبار بیت الخلا گذشت احادیث اذکار آن نیز. و ذکّرتم میثاقه یعنی شما به یاد عالمیان آوردید عهد و میثاقی را که
ایشان در عالم ارواح با خداوند خود کرده بودند و حق سبحانه و تعالی از ایشان عهد و پیمان گرفته بود چنانکه ظاهر آیات و
احادیث متواتره، است و چون ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم امامت ایشان به نصوص حضرت ص: 720
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بود و معجزات باهره از ایشان ظاهر شده بود هر چه میفرمودند نزد مؤمنان بمنزله عیان بود و
ایشان فرمودند که شما عهد کردید در روز أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ، و محمّد نبیّکم، و علیّ أمیرکم، و الائمّۀ من ولده ائمّتکم و گفتید بلی تا
در روز قیامت نگویید که ما غافل بودیم، و کسی تذکیر ما نکرد. و در بعضی و وکّدتم است و بتشدید و تخفیف هر دو جایز است،
یعنی مبالغه نمودید یا تازه کردید عهد و پیمان أ لست را بانکه مرتبه دیگر از ایشان عهد و پیمان گرفتید، یا تاکید کردید عهد و
پیمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را با عهد و پیمان أ لست با عهد و پیمان انبیاء سابقین صلوات اللَّه علیهم اجمعین،
چنانکه حق سبحانه و تعالی در قران مجید در اخذ عهود انبیا از امم خود در بسیار جائی در قرآن مجید یاد فرموده است اگر چه
معتزله در همه جا منکر قرآنند و تاویلات رکیکه کردهاند حتی آن که بعضی از قدما شیعه بر مذهب اعتزال بودهاند، و انکار
مجرّدات کردهاند، و نفس ناطقه را مجرّد نمیدانستهاند که اگر مجرّد باشد شبیه واجب الوجود خواهد بود چنانکه صوفیه میگویند
و این معنی بسیار عجیب است از فضلا چه نسبت « که اگر ممکن موجود باشد شریک حق سبحانه و تعالی خواهند بود در وجود »
است ممکن را با واجب بالذات، و چه نسبت است وجود و تجردش با وجود و تجرّد واجب الوجود مجرّد من الجمیع الوجوه و سخن
صوفیه از قبیل مجاز معقول است که وجود ممکن چون ممکن است مثل ذات او و از غیر است پس خود وجود ندارد و بمنزله عدم
است مثل سایر استعارات و مجازات ایشان نه آن که از قبیل سوفسطائیه قایلند به نفی وجود کل موجودات که همه خیال است لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 721 بشبهات واهیه بدیهی البطلان اگر چه دلایل عقلیه تجرد نفس و وجود سایر مجردات نیز تمام نیست، و
صفحه 278 از 321
لیکن تجرد و وجود مجردات را نیز نفی نمیتوان کرد لهذا حق سبحانه و تعالی نهی فرموده است از تعمق در این مسأله چنانکه ظاهر
است یعنی یا محمّد ترا سؤال میکنند از روح بگو روح از امر پروردگار من است و شما را ندادهاند از علم « یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ »
مگر اندکی. و اکثر محققین ذکر کردهاند که عالم امر عالم مجرّداتست که بی ماده و مدّت موجود شدهاند بلفظ کن به قرینه آن که
حق سبحانه و تعالی فرموده است که أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ به قرینه مقابله عالم امر با عالم خلق، و به قرینه تعلق
نفس ناطقه به بدن که فرموده است بعد از تسویه بدن در رحم از نطفه، و علقه، و عظام، و لحم ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ
أَحْسَنُ الْخالِقِینَ اگر چه تفاسیر دیگر کردهاند و لیکن اظهر تجرّد است و ظهور منافات با احتمال ندارد. و کسی که تدبّر نماید در
آیات و اخبار البته جزم بهم میرسد او را و وجوه عقلیه مؤیّد میتواند بود، اما این مسأله نیست که واجب باشد دانستن آن مگر به
اعتبار آن که ظاهر قرآن و اخبار متواتره بر آن وارد شده است و واجبست اعتقاد به ظواهر قرآن و احادیث متواتره مگر آن که برهان
عقلی قائم شود بر نفی آن ظاهر. و با احکام و اتقان گردانیدید عهد و پیمان الهی را از خلایق در اطاعت و فرمان برداري حق
سبحانه و تعالی یا در اعتقاد به طاعت و عبادت او تعالی شانه. و نصیحت و موعظه گردید خالصا للّه خلایق را در آشکار و پنهان، و
ص: 722 خلق را دعوت نمودید به راه حق سبحانه و تعالی از روي حکمت و مواعظ نیکو، تا آن که صد
هزاران هزار از کفار و منافقان را به راه عبادت و طاعت و معرفت و علم و حکمت در آورید بعد از آن که بنی امیّه دین اسلام را
مندرس گردانیده بودند و شعایر کفر را ظاهر کرده بودند. و جانهاي خود را فدا میکردید در طلب رضاي الهی مثل خروج حضرت
امام حسین صلوات اللَّه علیه که یزید کافر اراده داشت که بالکلیّه اسلام را زایل گرداند مرتبه مرتبه و سنت مشایخ ثلاثه در ترویج
بود که بیعت بهر که کنند امامست، و خلایق در جهالت و ضلالت بودند تا چون آن حضرت شهید شد اهل مدینه دانستند مفسده
این بدعت را همه اقاله نمودند از این بیعت الا عبد اللَّه عمر که او مردمان را امر میکرد به بیعت یزید و عدم اقاله از بیعت، چنانکه
در صحاح سته ایشان مذکور است تا آن که لشکر فرستاد و اهل مدینه مشرفه را قتل عام نمودند سه روز، و زنان ایشان را اسیر
کردند تا آن که خود نقل کردهاند که اذان روز نسب بر طرف شد مگر بنی هاشم که همه در پناه حضرت سید السّاجدین در خانه
آن حضرت صلوات اللَّه علیه بودند، و حق سبحانه و تعالی شامی را مسخره کرده بود که در آن سه روز حفظ خانه آن حضرت
میکرد، و چون روز چهارم قتل برطرف شد حضرت سید السّاجدین زر (یعنی طلا) این جمیع ایشان را از جهۀ آن شامی فرستاد او
قبول نکرد که یا ابن رسول اللَّه غرض من شفاعت شماست در روز قیامت غرض مرا مغشوش مگردانید. حضرت فرمودند که
شفاعت بحال خود است خواهیم کرد و ما اهل بیت چیزي را که دادیم قبیح میدانیم پس گرفتن آن را شامی قبول کرد، و چون
اینها واقع شد حجّت بر عالمیان تمام شد، و اکثر از بیعت آن ملعون ص: 723 برگشتند، و هم چنین بقیه ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم همه به سبب اظهار حق به مرتبه شهادت فایز شدند به دادن زهر به ایشان. و صبر نمودید بر آن چه به
شما رسید از بلاها و محن در رضاي الهی و اطاعت او. و نماز را بپا داشتید که خود چنانکه باید از اخلاص کامل و حضور قلب تام
به جا آوردید و دیگران را نیز به نماز داشتید، و زکات مال خود و دیگران را به مصرف آن رسانیدید، و امر نمودید به نیکیها، و
نهی کردید از بدیها، و مجاهده نمودید در راه رضاي الهی به نحوي که حقّ جهاد بود بسنان، و لسان و به آن مامور بودید تا آن که
دعوت اسلام را آشکارا کردید، و بیان فرمودید واجبات الهی را و بپا داشتید حدود الهی را در مثل زمان حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه و بعضی از ازمنه حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه، یا آن که حدود اعم از حد و تعزیر بوده باشد اگر چه به زبان
باشد به زجر و منع و نصایح و مواعظ، و منتشر گردانیدید شرایع احکام الهی را، و بیان فرمودید سنتهاي الهی را، و در جمیع امور
موافق رضاي الهی عمل نمودید، و گردن نهادید هر قضائی را که بر سر شما آمد، و تصدیق کردید رسالت پیغمبران سابق را. پس
کسی که رو بگرداند از راه متابعت شما از دین بدر رفته است مانند خوارج نهروان، و کسی که ملازم اطاعت شما باشد در دنیا و
عقبی با شماست، و کسی که تقصیر کند در متابعت شما باطل است و هالک، حق با شماست و در متابعت شماست، و از شما صادر
صفحه 279 از 321
شده است هر حقی که هست، و بازگشتش بسوي شماست که اگر کسی حقی گوید بواسطه از شما شنیده است یا از کلام شما
استنباط نموده است، و شمایید اهل حق و معدن ص: 724 حق و میراث پیغمبري که علم و حکمت و سایر
کمالات است با سایر چیزهاي ایشان مانند عصاي موسی و خاتم سلیمان و سنگی که دوازده چشمه از او بهم میرسید، و امثال اینها
نزد شماست. و بازگشت خلایق در قیامت بسوي شماست و حساب خلایق بر شماست چنانکه در اخبار بسیار وارد شده است و
اشاره است به آن که آن چه حق سبحانه و تعالی فرموده است که إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ مراد از آیه کریمه ایشانند لهذا
بلفظ جمع وارده شده است چنانکه غالبا در قرآن مجید چنین است که هر چه حق سبحانه و تعالی به خود نسبت داده است بلفظ
جمع مراد از آن انبیاء و حججاند صلوات اللَّه علیهم و استبعادي نیست در این معنی چه هر گاه ملا یک حساب توانند کرد چرا ائمه
هدي صلوات اللَّه علیهم نتوانند کرد. و در اخبار بسیار وارد است که مراد از میزان ایشانند در آنجا که حق سبحانه و تعالی فرموده
است که وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَۀِ لهذا بلفظ جمع واقع شده است و فصل خطاب نزد شماست یعنی خطابی که در وقت
محاکمه خلایق به شما حکمی کنید که حق ظاهر شود و بطلان باطل هویدا شود چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که ما عطا
کردیم حکمت و فصل خطاب را به حضرت داود، و بعضی از احکام حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه خواهد آمد که در هر
واقعه به نحوي حکم میفرمودند که حق و باطل از هم جدا میشد به نحوي که همه کس میفهمیدند و ائمه هدي صلوات اللَّه
علیهم به میراث داشتند، و نادرا اگر واقعه به ایشان عرض میشد به آن حکم میفرمودند و چون حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه
علیه ظاهر خواهد شد موافق واقع حکم خواهند فرمود چنانکه اخبار ص: 725 بسیار بر این مضمون وارد شده
است و بعضی از آن خواهد آمد در ابواب قضایا. و آیات و معجزات الهی که عطا فرموده بود جمیع پیغمبران را صلوات اللَّه علیهم
نزد شماست چنانکه احادیث متواتره بر آن وارد شده است و عزایم الهی در شماست یعنی آیاتی که در امامت شما وارد شده است،
که بر سبیل جد و جهد آن را اقامت نمایید، و رخصت ندادهاند شما را در تقصیر در آن، یا آیاتی که مشتمل است بر اسماء اعظم
الهی که از جهۀ هر مطلبی که خوانده شود آن مطلب البته واقع شود در میان شماست و شما به آن عالمید، یا عهدها و پیمانها که از
انبیا و امم گرفتهاند بر معرفت و اطاعت شما، و هر پیغمبري که اول آن را بر سبیل جزم قبول کردند ایشان را اولو العزم نامیدند: در
امامت و خلافت شماست چنانکه در اخبار بسیار وارد شده، است و آنها پنج پیغمبرند که اولو العزمند و آن حضرات نوح و ابراهیم و
موسی و عیسی و سید المرسلیناند صلوات اللَّه علیهم، و حضرت آدم که اندك تاخیري نمود در قبول: او را از اولو العزم نشمردند و
بر این مضامین احادیث بسیار وارد شده است. و نور و برهان الهی نزد شماست ممکن است که مراد از نور قرآن باشد و از برهان
معجزات سید انام صلی اللَّه علیه و آله باشد یا نور هدایت و براهین عقلیّه و نقلیه که بر آن واقع است، یا آن که منورید به انوار علوم
و حکم و کمالات الهی، و برهان این معانی و غیر اینها نزد شماست که بر هر کس بقدر قابلیت آن اظهار فرمودید، و امر الهی
مفوّض است به اراده شما به آن که هر چه مصلحت اقتضا کند به آن نحو جواب میدهید، و اگر خواهید جواب نمیدهید و این
یک معنی ص: 726 تفویض است که احادیث بسیار بر این معنی وارد است، و ظاهر آنست که به سبب تقیه
باشد چون پیغمبران تقیه نمیفرمایند و ائمه هدي در این حکم از پیغمبران مستثنایند و یا آن که چنانکه حضرت سید المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله با و مفوض بود احکام الهی هم چنین مفوض است بائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم چون مؤیّدند به روح القدس، و
آن چه از او در خاطر مبارك ایشان افتد حق است، و یا آن که چون از خود فانی فی اللَّه شدهاند، و باقی باللَّه شدهاند آن چه بر زبان
ایشان جاري میشود از حق سبحانه و تعالی است و تا غایت ندیدهایم که ایشان چیزي از پیش خود به تفویض فرموده باشند هر چند
این رتبه را داشته باشند، و یا آن که ایشان اوامر و نواهی الهی را بخلق میرسانند و خلفاي الهیاند. هر که با شما دوستی کند یا
اطاعت کند شما را دوستی با حق سبحانه و تعالی کرده است و اطاعت او نموده است، و هر که با شما دشمنی کند با حق سبحانه و
تعالی دشمنی کرده است، و هر که با شما محبّت کند با خدا محبّت کرده است و کسی که چنگ در دامان متابعت شما زند اطاعت
صفحه 280 از 321
خداي تعالی کرده است یا هر که پناه به شما آورد پناه به اللَّه تعالی برده است، شمایید راهی که درستترین راههاي حق سبحانه و
تعالی است یعنی راه شما از باب مبالغه چنانکه گذشت، و شمایید گواهان بر امّت در دار دنیا چنانکه در آیات و احادیث متواتره
وارد شده است که هر چه امّت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله میکنند از نیکان و بدان از نیکی و بدي همه را بر ایشان
عرض میکنند با آن که حق سبحانه و تعالی به ایشان نموده است ملکوت آسمانها و زمینها، را و بعنوان مکاشفه میدانند و بوجوه
بسیار نیز میدانستهاند از جفر ص: 727 جامع و جفر، احمر، و جفر ابیض بلکه هر چیزي را از قرآن نیز
میدانستهاند، مجملا انواع علوم ایشان بسیار است که به سبب هر یک عالمند به افعال خلایق، و شاهدند و در روز قیامت ایشان بر
خلایق شهادت خواهند داد، و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر ایشان شهادت خواهد داد که هر یک به آن چه مامور
بودند بان عمل نمودند بلکه مستحبی و سنتی از ایشان در مدّت عمر فوت نشد و شمایید خانه بقا یعنی شفاعت میکنید بهشت و
نعمتهاي ابدي را از خود جهۀ شیعیان خود، یا در آخرت در روز قیامت شفاعت خواهید کرد، چنانکه احادیث متواتره وارد شده
است در شفاعت ایشان. و شمایید رحمت الهی که بخلق رسیده است چه ظاهر است که اصل خلق عالم به سبب وجود ایشان است و
هر رحمتی که از جانب اقدس الهی فایض میشود اول بر ایشان فایض میشود و به سبب ایشان بر کافه خلایق از رحمتهاي ظاهره و
باطنه چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است به حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَۀً لِلْعالَمِینَ
یعنی نفرستادیم ترا مگر از جهۀ آن که رحمتی باشی از جهۀ جمیع عالمیان، و هر پیغمبري نفرین به قوم خود گردند، و آن حضرت
محنتهاي عظیمه میکشیدند و دعا میکردند که خداوندا هدایت کن قوم مرا که ایشان نادانند تا آن که در جنگ احد آن همه جفا
و محنت و زخم دیدند، و خوردند، و نفرین نکردند بلکه دعا میکردند، و در آن جنگ حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
زیاده از هفتاد زخم برداشتند و دعاي هدایت میفرمودند، و هم چنین سایر ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم انواع ستمها میدیدند و
میکشیدند و بر ظالمان خود نفرین نمیکردند، و هیچ شک نیست ص: 728 که دعاهاي ایشان مستجاب
بود اگر نفرین میکردند عالم را زیر و رو میکردند. و شمایید آیت و علامتی که حق سبحانه و تعالی جلالت و کمالات شما را از
خلایق مستور گردانیده مگر بر دوستان خاص خود که ایشان بحسب قابلیت خود فی الجمله معرفتی به احوال شما به همرسانیدهاند،
و هیچ کس به کنه ذات و صفات مقدّس شما راه نیافته است یا آن که شما را حفظ فرموده است از جهۀ روز ظهور حضرت صاحب
الزمان، و خلیفه الرحمن صلوات اللَّه علیه و علی آبائه الطاهرین که در آن روز همه زنده خواهند شد، و معجزات خود را ظاهر
خواهند ساخت به مرتبه که از آفتاب ظاهرتر شود. و شمایید امانتی که حق سبحانه و تعالی شما را از جهۀ ارشاد خلایق حفظ فرموده
است، یا امامت شما امانتی است که آسمان و زمین قوّت برداشتن آن نداشتند و حق سبحانه و تعالی امر فرموده است هر یک از شما
را که آن را حفظ نمایید، و چون مدّت آن حضرت بسر آید آن امانت را به امام بعد از خود ادا نماید چنانکه احادیث متواتره وارد
شده است که آیه کریمه إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها در شأن ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم نازل شده است و
ایشان مخاطبند باین خطاب که هر یک امامت را به دیگري بسپارند و بر خلایق جمیعا واجب است که حفظ کنند ایشان را بانکه
جانها و مالهاي خود را فداي ایشان کنند و نگذارند که ظالمان بر ایشان مسلط شوند و بر ایشان واجب است که اطاعت کنند ایشان
را صلوات اللَّه علیهم. و شمایید آن بابی که خلایق را آزمایش نمودهاند به آن باب و آن باب ص: 729
متابعت ایشان است چنانکه در قرآن مجید وارد است که وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها و خانها را بیان فرمود که کدامست، و حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نیز فرمودند که منم شهرستان علوم الهی، و علی در آن شهر است. و احادیث متواتره وارد شده
است که مراد الهی آنست که اطاعت و متابعت ایشان کنند در اخذ علوم از ایشان در اصول و فروع دین، و در احادیث متواتره
منقولست که اهل بیت آن حضرت صلوات اللَّه علیهم بمنزله باب حطّهاند در بنی اسرائیل که هر که داخل شد در آن به نحوي که به
آن مامور شده بودند نجات یافتند و هر که مخالفت نمود بعذاب الهی گرفتار شد هم چنین هر که اعتقاد به امامت شما کند و به
صفحه 281 از 321
اقوال شما عمل نماید ناجی است و هر که اعتقاد نکند شما را و متابعت ننماید هالک است. شما مردمان را بحق میخوانید و
راهنمایی میکنید خلق را بحق سبحانه و تعالی و به او ایمان دارید، و شما اوامر و نواهی الهی را گردن نهادهاید، و بامر الهی عمل
میکنید، و از نهی او خود را باز میدارید، و مردمان را به راه الهی ارشاد مینمایید، و بقول او حکم میکنید سعادتمند شد به
سعادات دنیوي و اخروي کسی که موالات کرد شما را و شما را امام خود دانست، و هلاك شد در دنیا و عقبی کسی با شما که
دشمنی کرد یا کند، و زیان کار شد کسی که انکار امامت شما کرد یا کند، و گمراه شد کسی که از شما مفارقت کرد یا کند و
رستگار شد کسی که دست در دامان شما متابعت شما زد یا زند، و ایمن شد کسی که پناه به شما آورد یا آورد، و سالم شد هر که
تصدیق نمود امامت شما را، و هدایت یافت هر که چنگ در دامان متابعت و اطاعت شما زد. هر که پیروي شما کرد بهشت جاي
اوست، و هر که مخالفت شما کرد ص: 730 جایگاه او آتش جهنم است هر که انکار کند امامت شما را
کافر است، و هر که با شما جنگ کند مشرك است به آن که شیاطین جن و انس را شریک حق سبحانه و تعالی کرد در اطاعت
ایشان یا مراد از مشرك کافر باشد چنانکه شایع است، و شکی نیست در کفر محارب ایشان چون متواتر است که حرب ایشان حرب
خداست، و هر که سخنان شما را رد کند و عمل به فرمان شما نکند جاي او در بیخ جهنم است که عذاب آن از همه سختتر است.
گواهی میدهم که این رتبه امامت و خلافت و جلالت از شما بود در زمان سابق و از جهۀ شما خواهد بود تا روز قیامت، و گواهی
میدهم که ارواح شما یک روح است چنانکه احادیث صحیحه متکثره وارد شده است بر آن که جمیع ائمه هدي و فاطمه زهرا از
نور حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مخلوق شدهاند، و همه بمنزله یک روحند، و انوار علوم و کمالات ایشان یک نور
است و از یک طینت مخلوق شدهاند، من نیز شهادت میدهم که شما از یک نورید و از یک طینت که آن بسیار نیکو و طیّب بود،
و همه طاهرید که لوث عصیان بر دامان عصمت شما ننشسته است و همه از همید چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که ذُرِّیَّۀً
بَعْضُ ها مِنْ بَعْضٍ یعنی شما از یک ذریت و یک طینت مخلوق شدهاید، و بعضی از شما از بعض دیگرید بحسب ظاهر همه از شجره
طیبه ابراهیمید و بحسب باطن از نور حضرت سید الانبیاء مخلوقید که اول ما خلق اللَّه نوري صلوات اللَّه علیهم و گواهی میدهم که
حق سبحانه و تعالی انوار ارواح شما را آفرید و همه را در دور عرش عظمت و جلال خود درآورد، تا آن که انعام کرد بر ما به آن
که شما را امامان ما گردانید و شما را مقرر ساخت در خانهائی که اراده کرد که بلند مرتبه گرداند آن خانها را در حیات و ممات
شما، به آن که در حال ص: 731 حیات ایشان از انوار علوم و حقایق ایشان بهرهور شوید، و بعد از ممات
خلق عالم از اطراف عالم به زیارت شما آیند، و خدا را در آن خانها و مشاهد مشرفه یاد کنند، و چنین مقرر فرمود که صلواتی که ما
بر شما فرستیم و اعتقاداتی که به شما داریم سبب خوبی خلق ما شود و به سبب اینها نفوس ما مطهر گردد، و ما پاکیزه شویم از هر
بدي و کفاره گناهان ما باشد، پس ما نیز نزد حق سبحانه و تعالی کردن نهادیم و تسلیم نمودیم که شما افضل عالمیانید و ما معروف
شدیم به آن که از شیعیان شماییم و از جمله تصدیق کنندگان شماییم. پس حق سبحانه و تعالی شما را به شریفترین جاهاي جمعی
رسانید که ایشان را گرامی کرده است و بزرگ گردانیده و احسانها به ایشان کرده، و به بلندترین جاهاي مقربان خود رسانیده، و به
درجات رفیعه پیغمبران مرسل رسانیده است به مرتبه که هیچ کس به شما نتواند رسید، و هیچ یک از ایشان پیشی و بلندي
نمیتوانند گرفت بلکه بخاطر کسی نمیرسد که این آرزو کند که به رتبه شما رسد یا از شما بگذرد، و بلند مرتبه کسی شما را به
همه عالمیان رسانیده است تا آن که نمانده است کسی از ملائکه مقربین و انبیاء مرسلین و صدیقین خلایقی که در این میانه هستند
مگر آن که به همه ایشان شناسانید بزرگ مرتبگی شما را و عظمت قدر شما را و بزرگی شأن شما را و تمام بودن انوار علوم و
هدایات شما را و نیکی مجالس شما را و ثبات مقام شما را و شرف مرتبه و منزله شما را نزد خود و به همه شناسانید و همه را عارف
گردانید به آن که شما نزد او بزرگید و مخصوص اویید و از مقربان درگاه اویید. فداي شما باد پدر و مادر و اهل و مال و خویشان
من، حق سبحانه و تعالی و شما را گواه میگیرم بر خود که گواه باشید که من ایمان دارم به شما و ص: 732
صفحه 282 از 321
ایمان دارم بهر که و بهر چه شما به آنها ایمان دارید، و اعتقاد ندارم و منکرم دشمنان شما را کسانی را که شما به ایشان اعتقاد
ندارید و من بینایم به رتبه شما و به بزرگی شما و میدانم که گمراهند جمعی که مخالفت میکنند شما را، و من دوستم شما را و
دوستان شما را و دشمنم با دشمنان شما و با ایشان عداوت میکنم، و من صلحم با کسانی که با شما صلحند و حرب میکنم با
کسانی که با شما حرب میکنند، و درست میدانم آن چه را شما حق میدانید، و باطل میدانم آن چه را شما باطل میدانید،
اطاعت میکنم شما را و عارفم بحق شما و اقرار دارم بفضل شما و قبول دارم، و حق میدانم علوم شما را، و خود را در امان شما در
آورده دخیل شما شدهام و اعتراف دارم به حقیت شما، و ایمان دارم به آن که شما رجوع خواهید فرمود بدنیا در زمان حضرت
صاحب الامر صلوات اللَّه علیه، و تصدیق دارم به آن که رجوع خواهید فرمود و من انتظار میکشم خروج شما را در زمانی که آن
حضرت ظاهر شود، و انتظار میکشم زمان دولت شما را چنانکه حق سبحانه و تعالی وعده فرموده است که شما را خلیفه ارض
گرداند، و بعد از مدت متمادي خوف از اعادي شما را ایمن گرداند، و عالم را بنور هدایات شما منور گرداند تا آن که جمیع
عالمیان بدین حق درآیند و همه بندگی حق سبحانه و تعالی کنند و به او شرك نیاورند، و من عمل میکنم بقول شما و فرمان
بردارم امر شما را و پناه به شما آوردهام و به زیارت شما آمدهام و التجا و پناه به قبور شما آوردهام و شما را شفیع خود گردانیدهام
نزد حق سبحانه و تعالی، و به متابعت شما تقرّب میجویم به خدا، و همیشه هر کاري که بجناب اقدس الهی دارم شما را شفیع خود
میکنم، و از حق سبحانه و تعالی میطلبم که بحق شما که آن کار مرا بر ص: 733 آورد و بر میآورد، و
ایمان دارم به پنهان و آشکار شما، و حاضر و غایب، و اول و آخر شما چون همه است و همه حقّید، و همه امور خود را تابع شما
گردانیدهام که در هیچ امري مخالفت فرمان شما نمیکنم و تسلیم شدهام شما را به بدن و جان، و راي من تابع راي شماست، و خود
مهیّا شدهام که چون خروج فرمائید در ملازمت شما جهاد کنم و جان فدا کنم تا حق سبحانه و تعالی زنده گرداند دین خود را به
شما، و در ایّام ظهور حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه شما را صلوات اللَّه علیکم زنده گرداند و ظاهر سازد که عالم را پر از
عدل و داد کنید بعد از آن که پر از ظلم و جور شده باشد، و شما را پادشاهان روي زمین گرداند، پس در هر حالی من با شمایم و
در ملازمت و بندگی شمایم و از غیر شما بیزارم. ایمان و اعتقاد به شما دارم و آخر شما را که حضرت صاحب الامر است مانند اول
شما که حضرت امیر المؤمنین است صلوات اللَّه علیکم میدانم، یا آن که ائمه آخرین را مانند ائمه اولین واجب الاتباع میدانم و نزد
حق سبحانه و تعالی بیزارم از دشمنان شما خصوصا از بت بزرگ اول که ابو بکر است و از عمر بن الخطاب طاغی یاغی خدا و
رسول و ائمه، و از شیاطین بنی امیّه از عثمان تا مروان، و از بنی عباس و لشکرهاي ایشان که ستم کردند بر شما و انکار نمودند حق
شما را و بیرون رفتند از متابعت شما و غصب نمودند میراث شما را از خلافت و فدك و خمس و فیء، و بیزارم از امامانی که
مردمان را به آتش جهنم میخوانند و از حق سبحانه و تعالی سؤال میکنم که مرا ثابت قدم دارد همیشه تا زنده باشم بر اطاعت و
محبت و دین ص: 734 شما، و توفیق دهد مرا که فرمان بردار شما باشم، و روزي کند مرا شفاعت شما، و
بگرداند مرا از خوبان شیعیان شما که متابعت میکنند هر چه را که شما ایشان را به آن میخوانید، و بگرداند مرا از جمعی که
متابعت میکنند شما را یا احادیث شما را، و همیشه به راه شما میروند و به هدایت مییابند یا متابعت سیرت و سنت شما میکنند و
بگرداند مرا از جمعی که محشور خواهند شد در روز قیامت با شما و بگرداند مرا از جمعی که زنده خواهند شد در زمان حضرت
خلیفه اللَّه با شما صلوات اللَّه علیکم، و بگرداند مرا از جمعی که در ملازمت شما پادشاهی خواهند کردند در بندگی شما بر عالمیان
شرف خواهند داشت. و بخاطر جمع بدون خوف و تقیّه بندگی حق سبحانه و تعالی خواهند کرد و از جمعی که چشم ایشان روشن
شود به دیدن شما در این نشأه و در آن نشأه (بابی أنتم و امّی و نفسی و اهلی و مالی من اراد اللَّه بدابکم و من وحّده قبل عنکم و
من قصده توجّه بکم، موالیّ لا احصی ثناءکم و لا ابلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم و أنتم نور الاخیار و هداة الابرار و
حجج الجبّار بکم یفتح اللَّه، و بکم یختم اللَّه و بکم ینزّل الغیث، و بکم یمسک السّماء ان تقع علی الارض الّا باذنه و بکم ینفّس الهمّ
صفحه 283 از 321
ان کانت الزیارة لأمیر المؤمنین » و یکشف الضرّ، و عندکم ما نزلت به رسله و هبطت به ملائکته، و إلی جدّکم بعث الرّوح الامین. و
اتاکم اللَّه ما لم یؤت احدا من العالمین طأطأ کلّ شریف لشرفکم و لوامع « فقل:، و إلی اخیک بعث الرّوح الامین » « صلوات اللَّه علیه
صاحبقرانی، ج 8، ص: 735 نجع کلّ متکبّر لطاعتکم، و خضع کلّ جبّار لفضلکم و ذلّ کلّ شیء لکم و اشرقت الارض بنورکم، و
فاز الفائزون بولایتکم بکم یسلک إلی الرّضوان و علی من جحد ولایتکم غضب الرّحمن. بابی أنتم و امّی و نفسی و اهلی و مالی
ذکرکم فی الذّاکرین، و اسماؤکم فی الاسماء و اجسادکم فی الاجساد و ارواحکم فی الارواح و أنفسکم فی النّفوس و آثارکم فی
الآثار و قبورکم فی القبور، فما احلی اسماءکم و اکرم أنفسکم و اعظم شأنکم و اجلّ خطرکم و اوفی عهدکم کلامکم نور و أمرکم
رشد و وصیّتکم التّقوي و فعلکم الخیر و عادتکم الاحسان و سجیّتکم الکرم و شأنکم الحقّ و الصّدق و الرّفق، و قولکم حکم و حتم
و رأیکم علم و حلم و حزم ان ذکر الخیر کنتم أوّله و اصله و فرعه و معدنه و ماویه و منتهاه بابی أنتم و امّی و نفسی کیف اصف
حسن ثنائکم و احصی جمیل بلائکم و بکم اخرجنا اللَّه من الذّلّ و فرّج عنّا غمرات الکروب و أنقذنا من شفا جرف الهلکات و من
النّار بابی أنتم و امّی و نفسی بموالاتکم علّمنا اللَّه معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا، و بموالاتکم تمّت الکلمۀ و عظمت
النّعمۀ و ائتلفت الفرقۀ و بموالاتکم تقبل الطّاعۀ المفترضۀ، و لکم المودّة الواجبۀ و الدّرجات الرّفیعۀ و المقام المحمود و المقام
المعلوم عند اللَّه عزّ و جلّ و الجاه العظیم و الشّأن الکبیر و الشّ فاعۀ المقبولۀ، ربّنا آمنّا بما أنزلت و اتّبعنا الرّسول فاکتبنا مع الشّاهدین
ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمۀ إنک أنت الوهاب سبحان ربنا إن کان ص: 736
وعد ربّنا لمفعولا یا ولیّ اللَّه انّ بینی و بین اللَّه عزّ و جلّ ذنوبا لا یاتی علیها الّا رضاکم فبحقّ من ائتمنکم علی سرّه و استرعاکم امر
خلقه و قرن طاعتکم بطاعته لمّا استوهبتم ذنوبی، و کنتم شفعائی فانّی لکم مطیع من اطاعکم فقد اطاع اللَّه، و من عصاکم فقد عصی
اللَّه و من احبّکم فقد احبّ اللَّه و من ابغضکم فقد ابغض اللَّه اللّهُمَّ انّی لو وجدت شفعاء اقرب إلیکم من محمّد و اهل بیته الاخیار
الائمّۀ الابرار لجعلتهم شفعائی، فبحقّهم الّذي أوجبت لهم علیک أسألک ان تدخلنی فی جملۀ العارفین بهم، و بحقّهم، و فی زمرة
المرحومین بشفاعتهم انّک ارحم الرّاحمین و صلّی اللَّه علی محمّد و اله و سلّم کثیرا و حسبنا اللَّه و نعم الوکیل.) پدر و مادر و جان و
اهل و مالم فداي شما باد اي ائمه معصومان هر که اراده معرفت و عبادت و محبت الهی دارد ابتدا به شما میکند و بعد از معرفت
شما: از شما خداوند خود را شناسد، و بندگی او را از شما اخذ میکند، و به سبب محبّت شما به محبّت الهی فایز میشود، و کسی
که خواهد که خداوند خود را بیگانگی بشناسد و به نهایت مراتب قرب توحید برسد از راه متابعت شما عارف و واصل میشود، و
کسی که اراده قرب الهی داشته باشد به توجّه شما به آن رتبه فایز میگردد و از ارشاد شما به نهایت مراتب قرب میرسد، اي
موالیان من که حق سبحانه و تعالی شما را مولاي ما گردانیده است- در آیات و احادیث و به برکت شما از آتش جهنّم آزاد
شدهایم و میشویم، من نمیتوانم شمردن ثنا و ستایش شما را و به آن چه بحسب واقع به آن کمالات موصوفید من احصاء آن
نمیتوانم کرد بلکه نمیتوانم فهمیدن، و اوصاف کمال شما را که در خور قرب و منزلت شماست وصف نمیتوانم کردن، و لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 737 چون توانم کرد و حال آن که شما نور خوبانید، و هر کمالی که انبیاء و اوصیا و اصفیا یافتهاند به برکت
شما یافتهاند، و شما هدایت کنندگان نیکوکارانید، و حجتهاي خداوند جبّار عالمیانید من از کجا و شما از کجا اول نوري که حق
سبحانه و تعالی ایجاد فرمود نور مقدّس شما بود و ختم انبیاء و اوصیا و خوبان به شما میشود، و به برکت شما حق سبحانه و تعالی
باران از آسمان میفرستد، و به برکت شما نگاه میدارد آسمانها را که در جاهاي خود باشند. لهذا چون معصوم از دنیا میرود
آسمانها در هم پیچیده خواهد شد، و به برکت شما غمهاي خلایق را زایل میگرداند و بلاها را دفع میفرماید، و نزد شماست هر
کتابی و هر علمی که انبیاء و رسل بخلق آوردهاند و فرشتگان از آسمانها به زمین آوردهاند، و بسوي جد شما نازل میشد جبرئیل
« اخیک بگو باین نحو « جدك » و اگر زیارت حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه کنی به جاي » . امین پیک حضرت رب العالمین
که بسوي برادرت مبعوث میشد روح الامین، حق سبحانه و تعالی به شما داده است از علوم و کمالات آن چه را نداده به هیچ کس
صفحه 284 از 321
از عالمیان، هر بزرگی به نزد بزرگی شما پستند، و نجع به با بمعنی خضع است و به نون و خا بمعنی اقرّ و خضع است، اما مسموع از
مشایخ نسخه اولی است، و در بعضی نسخ به نون است و بحسب معنی اربط است اگر چه اول نیز بمعنی ثانی آمده است و علی اي
حال مراد اینست که هر متکبّري مقرّ است به آن که واجبست که اطاعت شما کند یا همه خاضع و مطیعند، و هر جباري نزد فضلیت
شما خاضع است و میداند که بزرگی شما را سزاست چون بزرگی شما از حق سبحانه و تعالی است و یا آن که انبیاء و اصفیا هر
چند نهایت ص: 738 بزرگی و افضلیت بر کافه عالمیان داشته باشند چون ایشان را با شما سنجند در جنب
رفعت شما پستاند چنانکه آسمان اوّل هر چند نسبت به زمین بلند و بزرگ است و لیکن نظر به عرش لا شیء است بحسب رفعت
و بزرگی، و هر چیزي نزد شما ذلیل است به همین معنی سابق، یا آن که هر چه اراده کنید مراد شما حاصل است چون اراده شما
اراده الهی است و زمین بنور علوم و هدایات و وجود شما منوّر است، و هر که رستگاري یافت یا میباید به برکت ولایت و متابعت
و محبت شما به رتبه عالیه رستگاري فایز میگردد، و به برکت شما به رضاي الهی یا بهشت میتوان رسید، و غضب الهی شامل
است جمعی را که منکر امامت و وجوب محبّت شمایند. پدر و مادر و جان و اهل و مالم فداي شما باد ذکر شما حق سبحانه و تعالی
را در میان ذکر کنندگان یا ذکر محامد و کمالاتی که شیعیان شما کنند و جمعی که ذکر دیگران کنند: چه ربط ذکر شما را با ذکر
دیگران، یا شرف شما در میان صاحبان شرف چو هویداست، و اسماء شما در میان نامها، و بدنهاي شما در میان بدنهاي دیگران، و
ارواح مجرّده شما در میان ارواح دیگران، و انفس شما مانند روح حیوانی و نفسانی و طبیعی در میان نفوس دیگران، و آثار شما از
چیزهائی که دلالت بر بزرگی و رفعت کند، یا احادیث شما یا اعم از اقوال و افعال شما در میان آثار، و قبرهاي شما در میان قبور
چه ظاهرند در رفعت و عظمت، یا اگر چه هستند و بحسب ظاهر با دیگران شریکند و لیکن بحسب معنی شرکت ندارند چه شیرین
است نامهاي شما، و شیعیان چه لذتها دارند از ذکر نامهاي شما، و چه بزرگوار است نفوس شما، و چه عظیم است شأن شما، و چه
بزرگ است قدر شما و چه، وفا کننده است عهد شما سخنان شما همه نور ص: 739 علوم و حکمتهاي الهی
است، و کارهاي شما یا اوامر شما همه صوابست، و وصیّت و موعظه شما امر بتقوي است، و افعال شما همه خوبست و بهترین
کارهاست، و عادت شما احسانست با خلایق و طبیعت شما کرمست و کارهاي شما همه حق و راستی و رفق و مدار است، و سخنان
شما همه حکمت است و لازم الاتباع، و راي شما همه علم است و بردباري و حزم است، و عاقبت بینی اگر خوبان و خوبی مذکور
شود شما بر همه مقدّمید، و اصل آن و فرع آن از شماست و شمایید معدن هر چیزي و ماوي و منتهاي آن که باز گشتنش بشماست.
پدر و مادر و جانم فداي شما باد چگونه وصف کنم ثناها و مدایح و محامد خوب شما را، و چگونه بشمارم احسانهاي خوب شما را
نظر به خود و کافه عالمیان و حال آن که حق سبحانه و تعالی به برکت شما ما را خلاصی داد و از مذلتها که لازمه عالمیان بود پیش
از اسلام، و یکدیگر را اسیر میکردند و میکشتند، یا در بندگی داشتند، یا از مذلت عذابهاي دنیوي و اخروي خلاص شدیم و ما را
از غمها و المها خلاصی داد به برکت هدایات شما و همگی مشرف بودیم که به مهلکه افتیم و کافر شویم یا به جهنّم و عذاب ابدي
مبتلا شویم، به برکت اسلام و ایمان از اینها خلاص شدیم، و اکثر عبارات سابقه مقتبس است. از کلام اللَّه عز و جل یا قول رسول
اللَّه علیه و آله. پدر و مادر و جانم فداي شما باد به سبب متابعت و محبت شما حق سبحانه و تعالی تعلیم فرمود بما اصول و فروع
دین ما را به برکت شما اصلاح فرمود آن چه فاسد شده بود از دنیاي ما و به سبب متابعت و محبت شما تمام شد کلمه اسلام و عظیم
شد، نعمت و الفت یافت افتراق، و به سبب اعتقاد ص: 740 به امامت شما قبول میشود طاعتهاي واجب، و از
جهۀ شما است وجوب مودّت به آیات بسیار و احادیث بیشمار، و از جهۀ شماست درجات رفیع بحسب معنی و صورت، اما
درجات معنویه عبارتست از آن که در هر مرتبه از مراتب کمالات به اقصی مراتب آن رسیده بودند مثل معرفت و محبت و علم
الیقین و عین الیقین و حق الیقین و زهد و اخلاص و فناء فی اللَّه و بقاء باللَّه، و بحسب صورت در بهشت مرتبه ایشان از همه بلندتر
خواهد بود. و شما راست مقام محمود که حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید وعده فرموده است حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه
صفحه 285 از 321
علیه و آله و آن شفاعت کبري است که به حضرت سید الانبیاء و فاطمه زهرا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم کرامت فرموده است و
همه شفاعت امّت و شیعیان خواهند کرد و همه قسمت کننده بهشت و دوزخ خواهند بود بلکه بسیاري از شیعیان ایشان را شفاعت
خواهند داد به برکت ایشان، در خور قرب و کمالات ایشان، بلکه در ابتدا خلق عالم ایشان شفیع بودند چنانکه در احادیث متواتره
وارد شده است که غرض از خلق وجود ایشان است پس ایشان شفیع عالمیان بودند در ابتداء و خلق و در اثنا نیز چنانکه در اخبار
متواتره وارد است که هر رحمتی که از مبدا فیاض نازل میشود أولا بر ایشان نازل میشود و بعد از آن بر دیگران و بر دیگران نیز
به برکت ایشان نازل میشود، و از این جهۀ است که در جمیع مطالب و دعوات اول صلوات بر نبی و آل میباید فرستاد تا به برکت
دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ » آن رحمت الهی نازل شود و بر ایشان و بر داعیان به طفیل ایشان. و از جهۀ شماست مقام معلوم که آن مقام
است و آن معراجست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه ص: 741 علیه را به جسم و روح « قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی
شد، و حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را به روح میشد و میشود در هر شب جمعه، و معراج روحانی بر دو قسم است
است که هر یک از ایشان را در قرب حق سبحانه رتبه هست که « لی مع اللَّه » یکی بلندي مرتبه در قرب حق سبحانه و تعالی که مقام
مخصوص ایشان است، و هم چنین در کمالات صوریّه و معنویّه، و دویّم پرواز بر دور عرش مجید که در هر شب جمعه واقع میشود
که حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم به عرش میروند و طواف عرش میکنند هفت شوط و دو رکعت نماز
طواف میکنند و باز رجوع بابدان میکنند و به سبب این عروج ایشان را علوم و کمالات و سرور زیاده میشود، و در روز قیامت
که بر منبر وسیله میفرمایند رتبه ایشان بالاتر از همه مقربان و مرسلان خواهد بود، و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر
همه تقدّم خواهند داشت و بعد از آن حضرت امیر المؤمنین و بعد از آن حضرت همه نزدیک یکدیگرند یا به تساوي یا به رجحانی
که ظاهر نباشد، و در این مرتبه توقف اولی است. و شما راست جاه عظیم یعنی قدر و منزلتی بزرگ که وصف آن نمیتوان کرد و
شما راست شأن بزرگوار یعنی رتبت و منزلت عظیم یا کارهاي بزرگ که شفاعت صوري و معنوي باشد یا رتبه خلافت خدا و
رسول صلی اللَّه علیه و آله یا همه، و شما راست شفاعت مقبوله بحسب صورت و معنی در دنیا به دعا و در عقبی به تضرع و زاري
که البته مقبول شده است و نخواهید گذاشت که احدي از امّت و شیعیان شما به جهنّم روند یا در جهنّم بمانند و از اخبار متواتره
ظاهر میشود که شیعه اثنی عشري که فرقه ناجیهاند بجهنم نخواهند رفت و عذاب ایشان در دنیاست و اگر گناهان لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 742 بسیار باشد که به سبب بلاها و مرضها مندفع نشود جان کندن را بر ایشان سخت میکنند، و اگر از این
نیز تدارك نشود به سبب عذاب قبر و عذاب مواقف خمسین پنجاه هزار سال، و گذشتن از صراط بیست و پنج هزار سال پاك
میشوند اگر شفاعت ایشان را در نیابد به آن که قابلیت شفاعت نداشته باشند، و علی اي حال بجهنم نمیروند، و اما غیر اثنی
عشري از شیعیان و سنّیانی که عداوت با یکی از ائمه هدي داشته باشند البته قابل شفاعت نیستند و از کفارند مانند غلاة که یکی از
ائمه هدي را خدا دانند، و هم چنین علماء ایشان که حق بر ایشان ظاهر شده باشد و به سبب محبّت دین آباء که در طبایع عالمیان جا
بر باطل مانده و سبب اضلال خلایق نیز شده باشند قابل شفاعت نیستند چنانکه گذشت در « الّا من وفّقه اللَّه تعالی » کرده است
احادیث متواتره از طرق عامه و خاصه که چون صحابه را بجهنم برند حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرماید که الهی
خطاب رسد که یا محمّد نمیدانی که بعد از تو چه کردند همه مرتد شدند و بکفر اصلی رجوع کردند پس « اصیحابی اصیحابی »
یعنی من بیزارم از ایشان و از شفاعت ایشان بیزارم آن کسانی که بعد از من تبدیل کردند و بخاري از ابو « سحقا سحقا » من گویم که
لمن » در روایتی دیگر از او « سحقا سحقا لمن غیّر بعدي » سعید خدري روایت کرده است در باب حوض که پس من میگویم که
و از امثال این حدیث ظاهر میشود که شفاعت مرتدین نیز نخواهد و خلافی نیست در آن که انکار ما جاء النبی صلی « بدّل بعدي
اللَّه علیه و آله کفر است و علما دانسته کافر شدهاند، و اما مستضعفان از فرق مسلمین شکی نیست که بحسب واقع کافرند و مستحق
، خلود نارند، و لیکن روایات بسیار وارد شده است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم که ممکن است نجات لوامع صاحبقرانی، ج 8
صفحه 286 از 321
ص: 743 ایشان به رحمت الهی یا به شفاعت رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم پیش از دخول جهنّم و بعد از آن تا سیصد
هزار سال. پروردگارا ایمان آوردهایم و یقین داریم به آن چه فرستاده که آن رسول خدا و ائمه هدي است صلوات اللَّه علیهم بلکه
بجمیع پیغمبران و بجمیع اوصیاء پیغمبران صلوات اللَّه علیهم و بجمیع کتابها و بجمیع شرایع در وقت خود خصوصا به قرآن مجید، و
به احادیث متواتره و به مجملی از اخبار آحاد چنانکه گذشت، و از آن جمله است اخباري که محفوف به قراین باشد یا معمول بها
باشد، و اگر یقین نداشته باشیم که حضرت سیّد المرسلین یا ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم فرمودهاند و ظن قریب بعلم داشته باشیم
و به آن عمل نماییم بلکه اگر خبري رسیده باشد بما و ظن خلافش نداشته باشیم و به آن عمل نماییم از باب احتیاط فی الحقیقه
عمل نمودهایم به احادیث متواتره احتیاط، یا آن که لازم نیست که ایمان به آن داشته باشیم بنا بر آن که ایمان وقتی هست که به آن
یقین داشته باشیم هر چند واجب دانیم عمل را به آن. و خداوندا متابعت نمودیم رسولت را صلی اللَّه علیه و آله پس بنویس ما را در
زمره شاهدان و گواهان به آن که گواهی میدهیم بر وحدانیّت تو بر رسالت آن حضرت و بر حقّیت آن چه او بما آورده است از
قرآن مجید و شرایع و احکام و امامت ائمه معصومین صلی اللَّه علیه و آله و حدوث عالم و زنده شدن بعد از مرگ در رجعت
صغري و کبري و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و معراج جسمانی و معاد جسمانی و امثال اینها. پروردگارا مگذار که دلهاي ما
میل کند به ضلالت بعد از آن که ما را هدایت فرمودي، و ببخش ما را رحمتی که وصف آن نتوان کرد که آن رحمت سبب
عصمت ما باشد از مخالفت تو، و سبب تو به ما باشد از گناهان ص: 744 سابق و موجب توفیقات ما باشد بر
اعمال صالحه و ثبوت بر اعتقادات حقه، و سبب اصلاح امور دنیوي ما باشد که دشمنان را از ما دفع کنی، و بدنهاي ما را صحیح
داري و روزي را بر ما فراخ گردانی و محتاج دیگران نکردیم و حاجات ما را بر آوري. و تنوین تنکیر رحمت از جهۀ تعظیم است
که تا شامل جمیع خوبیها و جمیع کمالات باشد- به درستی که توئی که بسیار بخشنده، و نعمتهاي لا تحصی و لا تتناهی انعام کرده
و خواهی کرد و منزه است پروردگار ما از آن که به وعده وفا نفرماید بلکه البته به وعدهاي خود وفا میکند و تا اینجا خطاب با
همه ائمه معصومین است، و در اینجا که یا ولی اللَّه میگوید امامی را که زیارت میکند مخاطب میسازد و ممکن است که همه
مراد باشند بر سبیل بدلیت یا جنسیت و اگر بعنوان جمع بگوید بهتر است که یا اولیاء اللَّه یعنی اي امامانی که منصوبید از جانب حق
سبحانه و تعالی، یا اي دوستان خدا به درستی که در میان من و حق سبحانه و تعالی گناهانی چند هست که دفع آن نمیتواند کرد
آنها را چیزي مگر خوشنودي شما از من تا سبب شفاعت شما شود مرا از خدا تا حق سبحانه و تعالی مرا به شما بخشد، پس بحق آن
خداوندي که شما را امین گردانیده است بر اسرار خود، و بحق آن خداوندي که امور خلق را به شما گذاشته و شما را راعی ایشان
گردانیده و ایشان را رعیّت شما، یا آن که از شما طلبیده است که رعایت فرمائید امور خلایق را از هدایت و تعلیم علوم و آن چه از
لوازم امامت است، و مقرون ساخته است اطاعت شما را به اطاعت خود در آنجا که فرموده است که اي مؤمنان اطاعت کنید خدا را
و اطاعت کنید رسول را صلی اللَّه علیه و آله و اطاعت کنید صاحبان حکم را یا صاحبان امر امامت را و احادیث متواتره وارد است
که مراد از ایشان ائمه معصومینند چنانکه عامه بطرق متکثره در ص: 745 صحاح سته و غیر آن روایت
کردهاند ائمه و خلفاء اثنی عشر را، و جمعی از علماء گفتهاند که قطع نظر از احادیث نیز ظاهر است که مراد ایشانند زیرا که قبیح
است که حق سبحانه و تعالی امر فرماید به اطاعت غیر معصوم چون ممکن است که غیر معصوم امر کند به شرك و کفر و فسق
چنانکه واقع شد از خلفاء بنی امیّه و بنی عباس، و اکثر علما عامه در کتب خود ذکر کردهاند از کفر یزید و حجاج و ولید و اتباع
ایشان و غیر ایشان و لیکن همه را اجتهاد نامیدهاند هر گاه جایز باشد که حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه علیه و آله تکذیب
نمودن و انکار قرآن و سنّت کردن به اجتهاد چنانکه بکرّات و مرات گذشت جمیع مشکلات حل میشود. و بدان که تا هدایت
الهی نبوده باشد آیات و معجزات فایده ندارد و هر معجزه که بینند اقل مرتبهاش آنست که بگویند که ما علم سحر نمیدانیم شاید
این سحر باشد، و از این جهت است که فضلاء عامه مانند سید شریف با نهایت تحقیق و تدقیق در اکثر مسائل چون به امامت
صفحه 287 از 321
میرسند سخنی چند میگویند که هر عاقلی بطلان آن را به بدیهه مییابد، ي و حمل میکند بر آن که البته شیعه بوده است و در
در ایشان واقع شده است، و « ختم اللَّه علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة » این کلمات تقیه کرده است یا بر آن که
علاجی بغیر از این نیست که مدتی تضرع و زاري کنند و مشغول ریاضات شوند و تعصب و عناد و حب مذاهب آباء و اسلاف را از
نفس خود بیرون کنند تا حق سبحانه و تعالی بفضل خود بینایی کرامت فرماید، و تو خبیري به آن که نهایت مراتب فضل در این
زمان اینست که نقیضین و ضدین را به شبهات اثبات توانند نمود نزد جاهلان، و شرایع دین را موافق آراء باطله خود توانند ساخت
پس بحق انبیاء .« نعوذ باللَّه من غضب اللَّه و نکاله و هدانا اللَّه تعالی و إیاکم ص: 746 إلی صراطه المستقیم »
را بتشدید میتوان خواند که بمعنی الّا باشد که « لمّا » و اوصیا که شما گناهان مرا از حق سبحانه و تعالی طلب کنید که ببخشاید و
معنی این باشد که بحق ائمه هدي که زمانی نگذرد و چیزي واقع نگردد مگر طلب بخشش گناهانم، و به تخفیف میتوان خواند که
لام تاکید جواب قسم باشد و ما مصدري باشد یعنی بحق خوبان که هر آینه کار شما طلب بخشش گناهان من باشد و این باشد که
شما شفیعان من باشید به درستی که من مطیعم شما را و هر که اطاعت کند شما را اطاعت حق سبحانه و تعالی کرده است چنانکه
چه ظاهر است که هر گاه حق سبحانه و تعالی امر فرموده باشد « مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ » حق سبحانه و تعالی فرموده است که
به اطاعت ایشان هر که حسب الامر الهی اطاعت ایشان کند اطاعت او کرده خواهند بود سیّما هر گاه در قرآن مجید بکرّات و مرات
و آیه کریمه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ « و آیه کریمه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ الخ « أَطِیعُوا اللَّهَ* الخ » مقرون ساخته باشد مثل آیه کریمه
کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ بلکه تقواي از عذاب الهی اینست که با صادقان باشید به اطاعت، و بدیهی است که صادق در جمیع افعال و
اقوال و اطوار نیست الا معصوم مع هذا احادیث صحیحه وارد شده است که مراد از ایشان ائمه معصومانند. و هر که عصیان شما کند
خدا را « چون محبت با مخالفت جمع نمیشود » عصیان خدا کرده است و هر که شما را دوست دارد به آن که مطیع شما باشد
دوست داشته است چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ یعنی بگو یا محمّد که
اگر شما خدا را دوست میدارید پس متابعت من کنید تا خداوند تعالی شما را دوست ص: 747 دارد و هر
که شما را دشمن دارد پس بتحقیق که خدا را دشمن داشته است. خداوندا به درستی که من اگر مییافتم شفیعانی که نزدیکتر بودند
به تو از محمّد صلی اللَّه علیه و آله و از اهل بیت او صلوات اللَّه علیهم که بهترین خلایقند و پیشوایان راه دین و نیکوکارانند هر آینه
آن جماعت را شفیع خود میگردانیدم پس به حقی که از جهۀ ایشان بر خود واجب گردانیده سؤال میکنم از تو که داخل کنی مرا
در سلک جمعی که عارفند به ایشان و به حقیقت ایشان یا به حقی که ایشان را بر تو و بر عالمیان هست و بگردانی مرا در سلسله.
جمعی که بر ایشان رحمت کرده و خواهی کرد به شفاعت ایشان به درستی که تو بخشندهترین بخشندگانی، و حق سبحانه و تعالی
صلوات و سلام فرستد بر محمّد و آل او بسیار، و حق سبحانه و تعالی ما را بس است و نیکو وکیلی است ما و عالمیان را بحفظ و
حمایت و مغفرت و قضاء حوائج.
الوداع
(اذا اردت الانصراف فقل السّلام علیکم سلام مودّع لا سئم و لا قال و لا مالّ و رحمۀ اللَّه و برکاته علیکم یا اهل بیت النّبوّة انّه حمید
مجید سلام ولیّ لکم غیر راغب عنکم و لا مستبدل بکم و لا مؤثر علیکم و لا منحرف عنکم و لا زاهد فی قربکم لا جعله اللَّه اخر
العهد من زیارة قبورکم و اتیان مشاهدکم و السّلام علیکم و حشرنی اللَّه فی زمرتکم و أوردنی حوضکم و جعلنی من حزبکم و
دولتکم و احیانی فی رجعتکم و ملّکنی فی أیّامکم و شکر سعیی بکم و غفر ذنبی بشفاعتکم و « من خ ل » ارضاکم عنّی و مکّننی فی
اقال عثرتی بمحبّتکم و اعلی کعبی ص: 748 بموالاتکم و شرّفنی بطاعتکم و اعزّنی بهداکم و جعلنی ممّن
انقلب مفلحا منجحا غانما سالما معافا غنیّا فائزا برضوان اللَّه و فضله و کفایته بأفضل ما ینقلب به احد من زوّارکم و موالیکم و محبّیکم
صفحه 288 از 321
و شیعتکم و رزقنی اللَّه العود ثمّ العود ابدا ما ابقانی ربّی بنیّۀ صادقۀ و ایمان و تقوي و اخبات و رزق واسع حلال طیّب، اللّهُمَّ لا
تجعله اخر العهد من زیارتهم و ذکرهم و ال ّ ص لاة علیهم و أوجب لی المغفرة و الرّحمۀ و الخیر و البرکۀ و الفوز و النّور و الایمان و
حسن الاجابۀ کما أوجبت لأولیائک العارفین بحقّهم الموجبین طاعتهم الراغبین فی زیارتهم المتقرّبین إلیک و إلیهم، بابی أنتم و امّی
و نفسی و اهلی و مالی اجعلونی فی همّکم و صیّرونی فی حزبکم و ادخلونی فی شفاعتکم و اذکرونی عند ربّکم اللّهُمَّ صلّ علی
محمّد و آل محمّد و ابلغ ارواحهم و اجسادهم منّی السّلام و السّلام علیه و علیهم و رحمۀ اللَّه و برکاته و صلّی اللَّه علی محمّد و اله و
سلّم کثیرا و حسبنا اللَّه و نعم الوکیل.) اما وداع بیرون آمدن از شهر چنانکه غالبا و داع را بر آن اطلاق مینمایند یا در بیرون آمدن
از روضه و این بهتر است چون هیچ کس علم ندارد به حیات تا مرتبه دیگر که به زیارت آید هر گاه خواهی که روانه شوي از شهر
یا روضه مقدسه بگو سلام الهی بر شما باد مانند سلام شخصی که از محبوب خود جدا شود نه مانند کسی که ملال داشته باشد از
صحبت یا آزرده بیرون رود یا دل گیر شده باشد. و رحمت الهی و زیادتیهاي نعمتهاي دنیوي و اخروي بر شما متوالی و متواتر باد
اي اهل خانه که پیغمبري در آن خانه یا در آن خانه آوا ده نازل ص: 749 شده است به درستی که نعمتهاي
الهی بر شما همیشه بود و هست و به سبب آن میباید که عالمیان حمد او تعالی شأنه کنند، و اوست صاحب مجد و عظمت که
عظمتش مقتضی احسان و اکرام است بر شما و کافه عالمیان. و سلام میکنم مانند سلام کردن دوستی که در مراتب صدق دوستی
در اعلی مراتب باشد، و روي از درگاه شما هرگز نگردانیده باشد و نخواهد گردانید، نه دوستیام که دیگري را به دوستی گیرم یا
دیگري را بر شما اختیار نمایم، یا منحرف شوم از صراط مستقیم مودّت واجبه شما، و نه بندهام که نخواهم خدمت مثل شما آقایان
را، بلکه قرب شما روشنایی چشمان منست، حق سبحانه و تعالی چنان نکند که مرتبه آخر زیارت قبور شما باشد این زیارت که
دیگر فایز نکردم به حضور محل شهادت شما یا به آمدن در حضور شما، و سلام الهی بر شما باد و از حق سبحانه و تعالی میطلبم
که فرداي قیامت مرا حشر فرماید و محشور گرداند مرا در زمره و سلسله دوستان شما، و وارد سازد مرا در حوض شما که حوض
کوثر است و منافع آن بینهایت است از آن جمله هر که جرعه از آن بنوشد از دست شما از جمله صفات رذیله و اخلاق سیئه مطهر
شود، و بجمیع کمالات منور گردد به حیثیتی که قابلیت اعلی مراتب جنت او را حاصل گردد، و بعد از آشامیدن حیاتی به همرساند
ابدي که هرگز نمیرد و سیراب شود که هرگز تشنگی نیاید، و سیر شود که هرگز گرسنگی نفهمد، و صحیح شود که هرگز بیماري
نبیند و سایر نعمتهاي بهشتی را لایق گردد و همین بس است در وصف آن که به حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله عطا
فرمودهاند و موصوفش گردانیدهاند بمبالغه در کثرت منافع مجملا نیز فرمودهاند که سبب نعمتها شود که هیچ چشمی ندیده باشد
آنها را و هیچ گوشی نشنیده باشد اوصاف ص: 750 آن را و در خاطر هیچ کس خطور نکرده باشد، و
بگرداند مرا از توابع شما و شما را از من خوشنود گرداند. و مرا تمکین کرامت فرماید در زمان دولت شما که بعد از رجعت
شماست چنانکه در قرآن مجید فرموده است و به شما وعده داده است، و زنده گرداند مرا در رجعت شما در وقتی که حضرت
صاحب الامر صلوات اللَّه علیه ظاهر شود و شمه همه زنده کردید، و مرا پادشاهی کرامت فرماید در ایام ظهور شما چون هر یک از
صلحا و اتقیا در زمان ایشان عالم و عاقل خواهند شد و هر یک را مملکتی کرامت خواهند فرمود که مردمان را هدایت کنند و هر
یک بمنزله پادشاهی باشند، یا آن که بندگی ایشان پادشاهی خواهد بود، یا آن که هر یک مالک شوند هر چه را خواهند و محتاج
هیچ کس نباشند، و حق سبحانه و تعالی جزا دهد بعوض مرا هر جفائی که در غیبت شما از مخالفان شما کشیده باشم و از دین
برنگشته باشم، یا آن که حق سبحانه و تعالی بفرماید که این بنده من آن چه شرط بندگی بود در موالات شما به جا آورد، و گناهان
مرا بیامرزد به شفاعت شما و از تقصیرات من در گذرد به سبب محبت شما که حرزجان و ورد زبان من بوده است و به آن مفتخر
بودیم بر عالمیان، و مرا بر همه عالمیان تفوق کرامت فرماید به سبب ولایت و تشیع شما که ترك ادیان باطله کردهام و در پیروي
شما کوشیدهام هر چند آن چه شرط ولایت است به جا نیاوردهام، و مرا خلعت تشریف اطاعت شما در پوشاند یا شرف و بزرگی
صفحه 289 از 321
کرامت فرماید چون در سلک شیعیان شما بودهام و عزیز و ارجمند کند مرا به هدایات خاصه شما که بمن عطا فرماید، یا چون
هدایت یافتهام که در سلسله شیعیان شمایم بر عالمیان غلبه داشته باشم و مخالفان شما زیر دست من باشند، و بهداکم که با فتحها
ص: 751 و سکون دال باشد میتوان خواند که مراد این باشد که مرا عزیز کند به آن که تابع سنّت و
طریقت شما باشم یا به سبب متابعت شما عزیز دارین باشم. و حق سبحانه و تعالی بگرداند مرا در زمره کسانی که چون از زیارت
شما بر میگردند رستگاري یافتهاند از عذاب الهی و مستحق دخول جنّت شدهاند و فواید دنیویه از استجابت دعوات و ازدیاد عمر و
مال و فرزند و غیر آن یافتهاند، و به سلامت و عافیت و توانگري و فایز شدن به خوشنودي حق سبحانه و تعالی و فضل و کفایت
مهمات و قضاء حاجات برمیگردند که آن چه ایشان یافتهاند من نیز یافته باشم بهترین برگشتنی که احدي از زیارت کنندگان و
شیعیان و دوستان و پیروان شما آن را ادراك کرده باشند و من بیشتر و بهتر از همه یافته باشم، و حق سبحانه، و تعالی روزي کند که
مرتبه دیگر به زیارت شما فایز کردم پس مرتبه دیگر همیشه تا زنده باشم، و چون هر مرتبه به زیارت آیم خالصا مخلصا از جهۀ
رضاي تو به زیارت آیم با ایمان و تقوي و خضوع و خشوع و با روزي فراخ حلال بی شبهه به زیارت آیم. خداوندا چنان مکن که
این مرتبه آخرین باشد از زیارت ایشان و ذکر ایشان و صلوات بر ایشان، و واجب گردانی از جهۀ من که گناهانم را بیامرزي، و
رحمت و خیر و برکت، و فایز شدن به خوشنودي و بهشت و نور یقین و ایمان کامل و نیک مستجاب شدن دعوات را عطا فرمائی
چنانکه اینها را واجب گردانیده از جهۀ دوستانت که عارفند بحق ایشان و اقل آن آنست که ایشان را امام واجب الاطاعه میدانند و
اطاعت ایشان را بر خود واجب گردانیده باشند به آن که در همه امور اطاعت ایشان کنند و همیشه مایل باشند به زیارت ایشان و
تقرب جویند به تو و به ایشان. پدر و مادر و جان و اهل و مالم فداي شما باد چنان کنید که همیشه ص: 752
متکفل احوال این بنده خود باشید و مرا از جمله شیعیان خود دانید و چون ایشان را شفاعت کنید مرا نیز با ایشان شفاعت کنید و یاد
کنید مرا نزد پروردگار خود، خداوندا درود و صلوات فرست بر محمّد و آل محمّد و سلام مرا به ارواح و اجساد ایشان برسان، و
سلام الهی بر محمّد و آل او باد و رحمت و برکات الهی بر ایشان فایض باد و حق سبحانه و تعالی صلوات فرستد بر محمّد و آل او
و سلام فرستد بر ایشان بسیار، و حق سبحانه و تعالی ما را بس است و نیکو حافظ و کفیل است بندگان خود را. بدان که مناسب
کتب حدیث این بود که بابی ذکر کنند از جهۀ رجعت و احادیثی که وارد شده است در تفسیر آیه رجعت ذکر کنند و لیکن چون
مخالفان علیهم اللعنه تشنیع بسیار مینمودند شیعه را بر این مذهب کم ذکر میکردند و بابی جدا ذکر نکردند تقیۀ اگر چه هر یک
از محدثین شیعه و فضلاء شیعه کتابی بر سر خود نوشتهاند اما کتاب منفرد را میتوانستهاند گفت که از ما نیست از غلاتست، اما
مانند این کتب را نمیتوانستند نفی نمودن از خود بنا بر این از جهۀ آن ذکر نکردند، و اگر چه در مکالمات و مباحثات بسیار
میگفتند ضررش را آن قدر نمییافتند. و مسلم بن حجاج در اول کتابش ذکر کرده است جابر جعفی را و این مذهب را به او نسبت
داده است که اگر چه ثقه است و کثیر العلم است و لیکن چون چنین مذهبی دارد من تجویز نمیکنم که کسی از او حدیث روایت
کند. با آن که آیات بسیار در رجعت وارد شده است که قابل تاویل نیست و مکرر اشاره به آن شد.
باب الحقوق